ارائه راه حل سازنده برای جلوگیری از نابسامانی اقتصاد جهانی – برگی از کتاب پاسخ به تاریخ (۴)

نویسنده: اعلیحضرت محمدرضا پهلوی

در نهضت بزرگ نوسازی ایران، که به آن “تمدن بزرگ” نام دادم، زنان ایرای، سهم و مسئولیت مادی و معنوی بزرگی داشتند. به حکم انصاف و عدالت، برابری کامل زنان و مردان در همه حقوق، از جمله سیاسی، امری الزامی بود. به همین سبب بر اساس اصل پنجم انقلاب شاه و ملت، قانون جدید انتخابات، زنان را از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن برخوردار نمود.

آزادی زنان

بر اساس ماده 10 قانون انتخابات قبلی، زنان در ردیف مجانین و ورشکستگان به تقصیر و متکدیان حرفه ای و محکومین دادگستری، از حقوق سیاسی محروم بودند. این طرز فکر هم اکنون بار دیگر با کسانی که قدرت و حکومت را در ایران عصب کرده اند، در کشور ما حاکم شده. ولی ما، که می خواستیم ایران را به شاهراه ترقی هدایت کنیم، چگونه می توانستیم دختران و خواهران و همسران و مادران خود را در شمار مجانین و مجرمین تلقی نمائیم؟

حقوق زن بیش از آن است که غالبا در کشورهای اسلامی رعایت نمی شود. از جمله این حقوق مسلم، یکی استقلال کامل مالی و حق اداره ثروت و دارئی شخصی است که تا این اواخر در بسیاری از ممالک مترقی اروپایی بطور کامل وجود نداشت. ما با الهام از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی که برای زنان مقامی والا قائل شده عقیده داشتیم که باید در جامعه نوین ایران برای زنان ایرانی سهم و مقامی فراخور تعداد و امکانات آنان بوجود آورد و به این راه رفتیم. در آیین باستانی زرتشت، حقوق زن و مرد برابر است و هیچ مخالفتی با حقوق سیاسی و اجتماعی ندارد. بهمین سبب، من وضع زنان را در جامعه ایرانی، غیر منصفانه، غیر عادلانه و نا معقول می دانستم. تحول اجتماعی نشان خواهد داد که حق با من بود و آنچه اکنون در زمینه سلب حقوق سیاسی، فردی و فرهنگی از زنان ایران صورت می گیرد، ارتجاعی و صریحاً مخالف توسعه و ترقی است. چگونه می توان قبول کرد که بار دیگر، نیمی از نفوس مملکت ما، از همه حقوق محروم شوند و نتوانند در زندگی اجتماعی مشارکت نمایند.

اکنون بار دیگر چادر در ایران عملاً اجباری به خواهران و مادران ما تحمیل شده، امکان ورزش کردن از دختران جوان ایرانی سلب گردیده و این فعالیتها برای دختران “شیطانی” تلقی می شود. برای من حتی قابل تصور نیست که مشارکت زنان در زندگی اجتماعی عملی “شیطانی” باشد. ارتجاع، کهنه پرستی، تزویر و عوام فریبی غصبان قدرت و حکومت در ایران در زمینه سلب حقوق و امکانات زنان ایرانی، مشمئز کننده است.

اگر بعضی از زنان، خود آزادنه بخواهند چادر بسر کنند، امری طبیعی است و من هرگز مخالف آن نبوده ام. اما چگونه و به چه عنوان و حقی می توان نیمی از جمعیت کشور را از لذائذ ورزش محروم کرد؟

کهنه پرستان و مزدورانی که اکنون بر ایران حاکمند، نمی دانند که توسعه ورزش نوعی پیش گیری از شیوع بیماریها و امری مفید بلکه لازم در زمینه تأمین بهداشت عمومی است. آنها نمی دانند یا نمی خواهد بدانند که تندرستی بزرگترین سرمایه هر ملت است. چگونه زنی که چادر بسر دارد می تواند رانندگی کند، در کارهای اداری شریک و سهیم باشد، طبیب باشد، قاضی باشد …؟

در طی پانزده سال اخیر زنان ایران در کلیه شئون زندگی حرفه ای صنفی و اجتماعی با توفیق کامل شرکت کردند و نشان دادند که برای تقبل همه مسئولیتها در سطوح مدیریت، کفایت و لیاقت دارند. در این پانزده سال زنان ما به مقامهای وزارت، سفارت، معاونت، وکالت، استادی دانشگاهها و همه مناصب و مقامات مهم مملکتی دست یافتند و بخوبی و شایستگی از عهده انجام وظایف و مسئولیتهای خود برآمدند.

دختران جوان ما، سهمی بزرگ در مبارزه با بیسوادی و کامیابیهای تردید ناپذیر سپاه بهداشت داشتند. اکنون آخوندها می خواهند زنان ایرانی را از همه این دستاوردها محروم کنند. بیم من از آن است که بازگشت به خرافات و پیش داوریهای صد سال پیش، تحصیل مجدد چادر به زنان و سلب حقوق و امتیازات قانونی را سبب شود که نتوانند چنانکه باید و شاید وظایف مادری خود را در زمینه تربیت فرزندان ایران برای قرن آینده انجام دهند. بدیهی است اگر نیم از جمعیت یک کشور از حقوق و امتیازات اجتماعی و سیاسی محروم و حتی آزادانه و بلامانع قادر به تحصیل و کسب علم در همه شئون نباشد، نیم دیگر نیز نخواهد توانست به همه  مدارج ترقی و تکامل دست یاید.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان