
استاد فقید شاپور نیاکان دبیر، نویسنده، شاعر و خلاصه نوازنده و آهنگساز یکی از چهره های به یادماندنی در عرصه ی هنر موسیقی ایران بود. وی لیسانسیه زبان فرانسه بود و زمانی خود سرپرست ارکستر شماره پنج در رادیو بود ولی به علت برخورد با اعضای شورای موسیقی رادیو کار را کنار گذاشت، ترک خدمت کرد و او بود که آهنگ های بسیار زیبا و شنیدنی ساخت که بیشتر آن ها را منوچهر همایون پور، منوچهر شفیعی، قاسم جبلی، بهرام سیر، روحبخش و بسیاری دیگر خواننده و باید گفت نظیر او را خیلی کم در موسیقی کشور می توان یافت ولی افسوس که جامعه هنری وقت با وی خوب برخورد نکرد و او را که یکی از دوستانش روزی در منزلش در خیابان تهران نو دید که تمام آهنگ ها و صفحات خود را سوزانده وشکسته و پشت پا به همه ی هنرها و جامعه هنری زد و با ناراحتی می گفت امروز کسانی در این وادی هنر، هنر عاطفی و احساسی به خصوص موسیقی ایرانی فعالیت دارند که خود از این هنر احساسی و عاطفی بسیار دور هستند و از عاطفه بویی نبرده اند!! از آن روز به بعد من شاپور را ندیدم که در محفل یا محافلی ساز بزند تا این که یک روز در یک قهوه خانه واقع در دروازه غار تهران گذرش افتاده بود چند نفری که او را شناخته بودند از او خواهش کردند که برای آن ها ساز بزند و او هر چه از زدن ساز طفره می رفت فایده ای نبخشید تا این که وی به آن ها گفت تازه سازی اینجا وجود ندارد تا من بخواهم برای شما بنوازم یکی از آن ها گفت: ساز ما داریم شما تا یکی دو چای بخورید ساز را از منزل برای شما می آوریم.
چند نفر از آن ها بلافاصله تا خیابان مولوی می روند و یک ساز ویولن که ساز خوبی هم نبوده می خرند و بلافاصله با تاکسی به قهوه خانه می برند و شاپور نیاکان برای آن ها ساز می زند و در عمل ثابت می کند که هنرمندی با فرهنگ مردمی، شایسته و انسان دوست بوده زیرا نخواست روی هموطنان خود را در آن قهوه خانه زمین بگذارد و به درخواست ایشان جواب رد دهد. شاپور نیاکان دیگر در مجالس بزرگان و اشراف و ثروتمندان ساز نزد جز برای طبقات محروم و احترام و ارج نهادن بر طبقات ساده و عادی مردم و دیگر اقشار محروم ساز نزد.
در این جا لازم می دانم که از قول استاد پرویز یاحقی یادآور شوم که درباره شاپور نیاکان به خود بنده گفت: اگر شاپور نیاکان ویولن را زمین نمی گذاشت خیلی از نوازندگان مشهور نمی شوند.
بد نیست در ارتباط با این هنرمند فقید، مطالبی را که مطبوعات وقت درباره ی وی به چاپ رسانده اند، از نظرات آن ها باخبر شویم از جمله: مجله ی ” خواندنی ها ” نوشته بود:
سی سال پیش در خانواده ی شادروان محمد هژبر که از آزادیخواهان صدر مشروطیت بود فرزندی چشم به جهان گشود که او را شاهپور نام نهادند.
شادروان محمد هژبر از شاگردان با ذوق مرحوم درویش خان بود و چون افکار مترقیانه ای داشت از همان روزگاری که شاهپور کودکی بیش نبود وی را با سازهای گوناگون و اصول اولیه موسیقی آشنا ساخت و شاهپور روی ذوق و بر استعداد فطری وی توانست توجه پدر را جلب کند و نزد استادان آن زمان قدر و منزلتی به دست آورد. شاهپور که دانشسرای تهران را با رتبه شاگرد اولی به پایان رسانده مدتی در خدمت استاد پرویز محمود و روبیک گریگوریان در هنرستان موسیقی کار کرده است و تسلط عجیبی در نوشتن نت موسیقی دارد، به طوری که در تاریکی یک شب نت سوئیت شهرزاد اثر ریمسکی کورساف را نوشت.
تقریباً نه سال پیش بود که شاهپور در رادیو تهران شروع به کار کرد و رفته رفته آهنگ های مردم پسند وی با سرعت عجیبی ورد زبان ها گشت و تا به امروز نزدیک به سیصد آهنگ ساخته است که نخستین آن ها توفان عشق بود و آخرین آهنگش سنبل صحرا نام دارد. یکی از دوستان شوخ شاهپور می گفت: معلوم است کسی که اولین کارش را با توفان عشق شروع کند، آخرش به سنبل صحرا باید پناه برد اما خود شاهپور می گوید: زندگی من همواره با زجرها و درماندگی ها و محرومیت های روحی و مادی توأم بوده است. چند سال پیش خیال می کردم عشق واقعی وجود دارد و به دنبال یافتن این عشق چه زجرها که نکشیدم چه رنج ها که نبردم اما امروز می فهمم تنها یک عشق واقعی و جاویدان هست و آن عشق به مردم می باشد.
و برای این که میزان این عشق او را به مردم بفهمید بد نیست بدانید که چند سال پیش وسایل سفر او به اروپا فراهم شد اما شاهپور از رفتن به این سفر خودداری ورزید و گفت:
من این مملکت و این مردم را ترک نمی کنم یا در همین جا ترقی خواهم کرد یا خواهم مرد. شاهپور در حالی که با دوازده ساز مختلف آشنایی کامل دارد خوانندگی مانند بهرام سیر، قاسم جبلی، منوچهر شفیعی را نیز پرورش داده است و مدتی هم آهنگ های خانم روحبخش را می ساخت اما در زمان گذشته آن قدر گردانندگان رادیو تهران با او سر ناسازگاری گذاشتند که حالا هم که سال ها از آن تاریخ می گذرد نمی خواهد از جلوی این اداره رد شود. شاهپور از کسانی که آهنگ های خارجی را نت برداری می کنند و به نام خود انتشار می دهد و از کسانی که هنر را به پول می فروشند به شدت تنفر دارد و با وجود این که تمام زندگی اش در غم و درد و شکنجه گذشته است با موسیقی غم انگیز مخالفت می روزد و درباره ی آهنگ های خودش می گوید:
چون موسیقی شرقی را ربع پرده تشکیل می دهد اگر از گام اصلی تجاوز نکند نمی توان به آن نام مسخره آهنگ عربی داد باید در ریتم و وزن آهنگ های ایرانی تغییر یابد زیرا کار موسیقی ما به یکنواختی عجیبی رسیده است. شاهپور نیاکان یک سال و نیم پیش ازدواج کرد و اکنون دختری به نام شبنم دارد و شما ذوق او را از روی همین اسم قشنگ می توانید دریابید و این را هم بدانید که به عکس اغلب هنرمندان از زندگی زناشویی خود هیچ گونه گله و شکایتی ندارد. مجله اطلاعات هفتگی شماره ۷۳۹ درباره شاپور نیاکان مطلبی تحت عنوان آرزوی خاک شده می نویسد: در زندگی مردان بزرگ و هنرمندان سرشناس همیشه دردهایی وجود دارد که آن دردها منبع الهام شاعران یا موسیقیدانان قرار می گیرد و اثری که به وجود می آید دلچسب تر و فریبنده تر جلوه می کند.
اگر به ساز کسی سوزی احساس شود و اگر قطعات شعری با رشته های جان ما در هم آمیزد باید اطمینان داشته باشیم که سازنده آن شعر و آن آهنگ پر شور با غمی محشور است که آن غم برای او هم دردآور و هم لذت بخش بوده و از پرتو شمعی که در حال سوختن و نور افشاندن است و هر لحظه رنج او را افزون می کند در روح تاریک و افسرده خویش چراغ ذوق و نشاط را می افروزد. این زخم ها و این مصائب تمام نشدنی سرچشمه و منبع همان آثاری است که دست به دست می گردد و دوست و دشمن را به تحسین وا می دارد و این همان شعر فریبنده و همان آهنگ آسمانی است. شاپور هم یکی از آن هاست از کسانی است که خانه دل را از اغیار خالی کرد و مقدم غم را گرامی شمرده از نشاط و شادمانی بریده و درد و ناکامی را برگزیده است. در فراق لذتی است که شرح آن را به هیچ زبانی نمی توانم شرح بدهم.
تنهایی و انزوا عالمی دارد که جز با ساز نمی توان در میان گذاشت و از همه آهنگ های او بدون استثنا همین مطالب را می توان درک کرد.
ادامه دارد…