نویسنده: اعلیحضرت محمدرضا پهلوی
تاریخ نویسان روایت کرده اند که آتش معبد مقدس زرتشت در آذربایجان هرگر خاموش نمی شود. چنین پیدا است که این شعله ها تنها بر تاریخ ملت ما پرتو افکن نبود، بلکه آینده ایران را نیز روشن و تابناک ساخت. فراموش نکنیم که نخستین چاه نفت بدستور داریوش کبیر حفر گردید. این چاه در منطقه شوش گوشه ای از خوزستان نفت خیز قرار داشت که بیست و پنج قرن بعد شاهد حفر چاههای کنونی در آن بودیم. تاریخ نفت، پر ماجراترین فصل تحولات اقتصادی و سیاسی بسیاری از ملل عالم در عصر حاضر است. فصلی مملو از تحریکات، توطئه ها نشیب و فرازها، دگرگونیهای سیاسی و اقتصادی، سؤ قصدها، کودتاها و انقلاب های خونین. حوادثی که در سالهای اخیر بر میهن ما گذشت و ماجراهایی که امروز ایران با آن مواجه است. همچنین حوادث منطقه خاورمیانه بدون بررسی دقیق مسئله نفت، قابل فهم و تجزیه و تحلیل نیست.
یک تاریخ غیر انسانی
امپراطوری عظیم نفت، یکی از غیر انسانی ترین حکومتهایی است که تاریخ جهان بخود دیده، حکومتی که نه اصول اخلاقی بر آن حاکم است و نه ملاحظات اجتماعی و انسانی. اگر تحصیلات و سؤ استفاده های ناجوانمردانه تراست های بزرگ نفتی جهان در کشور ما پایان گرفت، نه به آن خاطر بود که این جهانخواران اصول انصاف و مروت و انسانیت را پذیرفتند بلکه بخاطر پیروزی ملت ایران در مبارزه ای بود که در ابتدای قرن بیست آغاز شد.
چنانکه دیدیم، امتیاز نفت ایران در سال 1907 برای مدت شصت سال به ویلیام ناکس دارسی اعطاء شد. این امتیاز شامل بود بر حق اکتشافات، استخراج، تصفیه و فروش و صدور نفت در سرتاسر خاک ایران، بجز پنج ایالت شمالی، شرکت صاحب امتیاز متعهد بود که 16% از منافع حاصل را به دولت ایران بپردازد. در قرارداد تصریح شده بود که ایران حق مداخله و نظارت در امور شرکت را ندارد و ایرانیانی که در تأسیسات نفتی کار می کنند در امور نفتی و مدیریت اشتغال نداشته، فقط در حد کارگر ساده و غیر متخصص خواهند بود.
دارسی، پس از اخذ این امتیاز همه حقوق خود را به دولت بریتانیا واگذار کرد و بدین ترتیب شرکت بزرگ و توانای نفت ایران و انگلیس بوجود آمد که به سرعت یکی از پر نفوذترین شرکتهای نفتی جهان شد. در سال 1312 دولت ایران توانست قرارداد دارسی را لغو کند. قرارداد جدیدی که منعقد شد، درآمد چندان بیشتری عاید کشور ما نمی کرد. در موافقت نامه سهم ایران از هر بشکه نفت صارده از 17/. دلار به 23/. دلار افزایش یافت و حوزه عمل شرکت نفت ایران و انگلیس به مساحتی برابر یکصدهزار میل مربع کاهش یافت، همچنین شرکت را مکلف کردند، در موارد ممکن از استخدام خارجیان خودداری کند.
تحقیرها و بی عدالتی ها
در این میان منافع شرکت نفت ایران و انگلیس به ارقام سرسام آوری رسید. نه تنها یکصد میلیون دلار سرمایه گذاری اولیه شرکت کاملاً در اوایل دهه 1920 – 1930 مستهلک گردیده بود، بلکه درآمد شرکت به بیست برابر این رقم بالغ می شد. ایران از این درآمدهای سرشار سهم شایسته ای نداشت. سهامداران شرکت، یعنی در درجه اول دریاداری انگلستان، و نیز خزانه آن کشور به درآمدهای سرشاری رسیدند: بعنوان مثال در سال 1950 در حالیکه شرکت فقط 45 میلیون دلار حق الامتیاز به دولت ایران پرداخت، میزان مالیات تأدیه شده به خزانه بریتانیا 112 میلیون دلار بود و این خود معیاری است برای سنجش میزان سود سهامداران!
علاوه براین، شرکت نفت ایران و انگلیس در روابط خود با ایران، سیاست تبعیضی در پیش گرفته بود، چرا که حق الامتیازی که به عراق و کویت و سایر ممالک پرداخت می شد، به مراتب بیشتر بود همچنین تمامی گازی را که از استخراج نفت حاصل می شد می سوزاندند و از این ممر هیچ چیز عاید ایران نمی شد. انگلیسیها حتی به اجرای همین قرارداد نیز تن در ندادند و مخصوصاً به ترتیب کارشناسان فنی ایرانی و کاهش تعداد کارگران خارجی راضی نشدند. دستمزد ایرانیان ناچیز و بمراتب کمتر از خارجیان بود و بر خلاف تعهد خود، انگلیسیها از تأمین مسکن برای کارگران ایرانی سرباز زدند. در حالیکه شرکتهای نفتی امریکایی با دولت عربستان سعودی قراردادهایی بر مبنای 50-50 منعقد کرده بودند. حق الامتیازی که شرکت نفت ایران و انگلیس به ما می پرداخت حتی کمتر از سی درصد بود و قسمت مهمی از عواید و منافع حاصل از بهره برداری نفت ایران را، انگلیسیها در سایر ممالک برای توسعه اکتشاف و استخراج و تصفیه نفت سرمایه گذاری می کردند. در حقیقت رفتار انگلیسیها با ایران چیزی نبود جز تحمیل و تحقیر و بی عدالتی.
ایران، سرانجام به بهره برداری از نفت خود توفیق یافت
در 29 اسفند 1329 قانون ملی شدن صنعت نفت به تصویب مجلس شورای ملی ایران رسید. من گرمترین و پرشورترین طرفدار این قانون بودم. ولی عقیده داشتم که باید به همراه آن به مذاکره با شرکتهای نفتی پرداخت تا ترتیب صحیح و معقولی برای استفاده از ثروتهای کشور داده شود. اقداماتی که بعداً در زمینه اجرای قانون صورت گرفت، همه آمیخته با عدم تدبیر و ناشی گری و در نتیجه بی حاصل بود و به توقف تقریباً کامل فعالیتهای اقتصادی ایران منتهی می شد. بریتانیای کبیر، از دولت ایران به دیوان داوری لاهه شکایت برد و 4800 تن متخصصان فنی خود را از کشور ما خارج کرده به منع فروش نفت از جانب ایران پرداخت. نتیجه آنکه شرکت ملی نفت ایران که تازه تأسیس شده بود، تنها یک کشتی کوچک نفت کش حاضر به حمل نفت صادراتی ایران شد که انگلیسیها آنرا هم در بندر عدن ضبط و توقیف کردند. طی مدت سه سال نه تنها ایران از محل نفت درآمدی نداشت، بلکه مبالغ زیادی را صرف نگاهداری تأسیسات نفتی نمود. پس از مذاکرات طولانی سرانجام در سال 1333 ما قراردادی با یک کنسرسیوم مرکب از هشت شرکت بزرگ جهان امضاء کردیم. مقرر شد که این شرکتها بصورت “عامل” شرکت ملی نفت، عمل نمایند. مدت اعتبار قرارداد 25 سال بود و امکان تمدید آن به مدت پانزده سال دیگر یعنی هر پنج سال یکبار پس از انقضای موعد وجود داشت و در قرارداد اصل 50-50 ملحوظ شده بود و نیمی از سود بهره برداری نصیب ایرانیان می شد. 3 سال بعد، ما توفیق یافتیم که برای نخستین بار شرکت ملی نفت ایران را در مجموع فعالیتهای نفتی کشور شریک و سهیم گردانیم و آن قراردادی با شرکت آ جیپ بریاست انریکو ما ته ئی بود که شرکت مشترک نفت ایران و ایتالیا تشکیل شد و 50 درصد سهام آن متعلق به ایران بود. اندکی بعد قرارداد دیگری بر همین اساس با شرکت نفت پان امریکن برای استخراج نفت فلات قاره ایران تشکیل شد و چون در هر دو قرارداد از یک طرف شرکت ملی نفت ایران مالک 50 درصد سهام شرکت بهره برداری کننده بود و از طرف دیگر دولت ایران 50 درصد مالیات از منافع را دریافت می داشت، عملاً سهم کشور به 75% می رسید. مضافاً اینکه در قرارداد با کمپانی شل 85 میلیون دلار بعنوان حق القدم و بلاعوض به ایران پرداخت گردید. از این پس سیاست نفتی ایران بر این اصل قرار گرفت که دیگر مطلقاً هیچ نوع امتیازی به هیچ شرکت خارجی داده نشود و شرکتهای خارجی یا به عنوان واسطه و یا بعنوان شریک به هزینه خود به اکتشاف بپردازند و اگر به نفت دست یافتند آن زمان دولت ایران در هزینه و منافع استخراج و بهره برداری شریک و سهیم باشد. چه بسیار جلسات و مجامع که برای بحث در این موضوع از 1950 تا 1973 تشکیل شد. در این تاریخ بود که سرانجام توفیق یافتیم قرارداد خود را با شرکتهای عامل نفت بکلی دگرگون سازیم و مالکیت کامل و مطلق ایران را بر منافع و تأسیسات نفت بی چون و چرا مستقر نمائیم. در حقیقت در این زمان بود که قانون ملی شدن نفت پس از تقریباً یک ربع قرن تلاش ایران و من به نتیجه نهائی خود رسید و آرزوی ما جامه عمل پوشید. از این پس شرکتهای عامل نفت دیگر خریدار ساده ای بیش نبودند و ایران نه تنها مدیریت کامل همه تأسیسات نفتی خود را بعهده گرفت، بلکه در تعیین شرایط فروش نفت نیز آزادی کامل یافت.
ادامه دارد…