
به یاد زنده یاد استاد حبیب الله بدیعی موســــیقیدان، آهنگساز و نوازنده ویولن
استاد زنده یاد حبیب الله بدیعی (هنرمند بزرگ برنامه گل های رادیو ایران)
استاد بدیعی به سال ۱۳۱۲ در سواد کوه مازندران در خانواده ای هنردوست و سرشناس چشم به جهان گشود. پدرش علی محمد علاوه بر هنر شناسی و هنر دوستی از ملاکین بزرگ آن منطقه به شمار می آمد. حبیب تحصیلات عالیه خود را تا مرحله دریافت لیسانس علوم زمین شناسی ادامه داد و با توجه به علاقه وافر خود و خانواده اش به هنر جهت ویولن به محضر استاد مفخم پایان راه یافت و از تعلیمات وی بهره ها برد و مدتی در رادیو به عنوان نوازنده مشغول بود سپس برای تکمیل هنر آرشه کشی که خود در آن تبحری خاص داشت و هم چنین آموختن ردیف های موسیقی ایرانی مدتی تعلیم استاد ابوالحسن صبا را دریافت و تمامی ردیف ها را به طور کامل فرا گرفت پس از آن چندی نیز با استاد جینگوریان در زمینه موسیقی کلاسیک کار کرد که این جامعیت رنگ و آهنگی خاص به پنجه دلنشین داد که در تمامی آثارش او را ممتاز و متمایز می نماید کما این که سبک بخصوص وی در نواختن ویولن و شفافیت آرشه این هنرمند یگانه و فروتن و متواضع و بی حسد را بزرگان صاحب نظر در موسیقی ایرانی مانند اساتیدی چون: احمد عبادی ـ علی تجویدی ـ جلیل شهناز ـ حسن کسایی ـ فریدون ناصری و عبدالرسول موسیقیدان و خطاط مشهور و حتی متخصصان و هنر شناسان خارجی بارها و بارها به تایید و تصدیق گرفته اند.
زنده یاد استاد حبیب الله بدیعی علاوه بر نوازندگی سمت های متعددی از جمله ریاست شورای موسیقی رادیو، رهبری ارکستر گل ها و سمت های دیگری که هر یک به نوبه خود منشاء آثار گرانبهای بسیاری در موسیقی ایران بوده است که حدود دویست آهنگ می شود که تعدادی برای برنامه گل ها توسط هنرمندان ارزنده این برنامه پر ارج اجرا شده است که از وی به جا مانده است.
استاد بدیعی از هنرمندانی بود که هر چه می دانست و می توانست با ایثاری کم نظیر به هنرجویان منتقل می نمود. چنین است که شاگردان و دست پروردگانش از جمله آقای شهرام فسازاده سبک خاص او را ادامه می دهند.
زنده یاد استاد حبیب الله بدیعی پس از قریب ربع قرن خدمت خالصانه و عاشقانه به موسیقی ایران در سال ۱۳۶۲ از رادیو ایران بازنشسته شد و در ۲۸ مهرماه پائیز سال ۱۳۷۱ در سن ۵۹ سالگی چشم از جهان فروبست و به جاودانگی پیوست که ندایش در گوش جان ها همیشه پر طنین و جاودانه است.
به یاد زنده یاد حبیب الله بدیعی:
جز ساز تنها مانده، بی هم زبانی، بی هم دلی، عزا دار و غم زده که بی نفس و بی جان در کناری به جای مانده، همه گفتند و گریستند سر بر شانه نهادند و اشک ماتم از دیده یکدیگر سرازیر شد.
قصه ساز قصه درد است تا واپسین دم چنان لیلایش سر بر شانه استاد داشت. ساز چوبین با نفس استاد جان می گرفت، تو گویی مسیحا دم نفسی در وجود بی جانش می دمید.
سید عباس سجادی مدیر امور موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در مراسم با شکوهی که برای تجلیل از خدمات فرهنگی و هنری استاد حبیب الله بدیعی از طرف این سازمان بر پا داشته بود اظهار داشت بدون تردید بر پایی مجالس تکریم، تجلیل و یادمان بزرگان، استادان و اهالی اندیشه و هنر، پاسداشت اندیشه و هنر است. اندیشه و هنری که ماحصل سال ها تحقیق، کوشش و ممارست بزرگان و استادان این مرز و بوم هنر خیز و هنر پرور است.
گرامیداشت یاد زنده یاد استاد حبیب الله بدیعی که بیش از سه چهارم از عمر گرانقدر و گرانمایه خود را صرف تعلیم و تدریس نموده است، گرامیداشت اخلاق، انسانیت، شعور و معرفت است چرا که استاد بدیعی یکی از تأثیر گذاران و نام آوران عرصه موسیقی است که آثار جاودانه و ماندگاری را خلق نموده است. اگر او را کماندار زرین دست نام نهاده اند عنوانی است شایسته و در خور. سال ها فعالیت ایشان چه زمانی که به عنوان تکنواز با رادیو همکاری نموده است و چه زمانی که به کار آهنگسازی اهتمام داشته و نیز دوره ای که رهبر و سرپرست گروه های مختلف و متعدد موسیقی بوده است، از لحظه های پر باری است که چون نگین درخشان بر تارک موسیقی می درخشد. آثار ایشان همچون برگ زرینی است که بر دفتر قطور هنر این سرزمین جلوه گری می کند.
زنده یاد حبیب الله بدیعی از (ستاره شمس) ره گرفت و با دل بی گناه، افسانه عشق و افسانه زندگی را جاودانه ساخت و چون یک شبگرد، آرزوها را با نگاه مهربان تو بر کعبه دل جاری نمود و فریاد از این دل برآورد و همچون شعله سرکش راهزن دل ها شد و سنگ صبور ما گردید و خطاب به اهالی عشق گفت: الهی بمونی اگر چه خود قبلاً گفته بود رفته بودم با افسانه کمتر و این بود زندگی من، زندگی هنری من.
حضار گرامی، هنرمندان عزیز
از این که نتوانستم در این محفل صمیمی، محفلی که به پاس بزرگداشت و یادمان یکی از استادان مسلم موسیقی کشور برگزار شده است شرکت نمایم صمیمانه پوزش می خواهم. اگر نبود مأموریت اداری، بی تردید این سعادت هم از این کوچک ترین سلب نمی شد. ضمن آرزوی توفیق برای همکاران گرامی و عزیزانی که برای برپایی این محفل و مجلس اهتمام ورزیده اند بالاخص دوست هنرمند جناب آقای هاتف شرار و نیز از تک تک شمایان که با حضور خود رونق افزای این جمع هنری شده اید به ویژه خانواده محترم و بزرگوار استاد بدیعی و خصوصاً از تنها یادگارش هنرمند ارزشمند سرکار خانم لیلا بدیعی سپاسگزاری می نمایم.
در آخر به یاد ساز سازگار استاد که گاه از روزگار می نالی و غم ناله سر می داد و گاه از شادی چون بلبل نغمه سر می داد و چهچهه وار سخن می گفت از شعر شهریار ایران زمین وام می گیرد که فرمود:
ساز من از شاخ سروی جنگلی است
کوه به جنگل سر به چرخ افراخته است
چتر بال افشان و خوشخوان سال ها
بر سرش مرغان جنگل تافته است
تقدیم به روان پاک زنده یاد استاد حبیب الله بدیعی
ای پنجه شیرین تو جادوی نواها
غوغای سر انگشت تو اعجاز خداها
بنواز، بزن، نغمه شیرین نوازش
تا بلبل طبع ام بسراید ز وفاها
آن قدر بده ناب ام و پودم بشود تار
از مالش سر پنجه نازت به دعاها
تو آیه عشقی به خداوند دو عالم
گرچه نبود مثل تو در مجلس ماها
تو روح بدیعی اگرت نام حبیب است
وله که ندارد دل ما بی تو صفاها
تو کعبه دل های پراکنده ی عشقی
گر جای تو خالیست کنون در همه جاها
ای واله ی شاعر به فدای دل سازت
خاموش چرا مانده ز تو بزم صداها