گردآورنده: شهرداد خبیر
برگرفته ازکتاب “از کودتا تا سقوط”
سیاست دفعالوقت را که در مجلس پیش گرفته بود، در مقابل رضا خان نیز دنبال کند. از سویى، در صورت موافقت رضا خان با این پیشنهادها، عدم صداقت وى را به رخ طرفدارانش پیش بکشد و در جبهه حامیان جمهورى شکاف ایجاد کند.
یک ناظر به تردیدها و نگرانىهاى «حوزه قم، علما، اصلاحطلبان و طبقه اصناف» از جمهورى اشاره مىکند، زیرا نماد جمهورى فردى بود که امید اصلاح از او مىرفت در آن روزها جمهورىطلبى گُل کرده بود. مردم از وضع قدیم خسته شده بودند. رجال سیاست نمىتوانستند شفاى عاجلى براى التیام دردهاى مردم پیدا کنند. اختلاف و خودخواهى سیاستمداران و احزاب هم مانع بود که یک دولت از همان دولتها دوام کند و اصطلاحاتى را که شروع کرده است، به پایان برد… کمال مطلوب همه پیدا شدن دولت فعال و با دوامى بود که با صلاحیت و پاکدامنى و جرئت بیاید و شروع به اصلاحات کند و نظم و نسقى به کار بدهد و از هرج و مرج جلوگیرى کند.
اما ضد دین جلوه کردن جمهوریت که ناشى از نادیده گرفته احساسات مذهبى مردم توسط جمهوریخواهان بود، ضربه سختى بر این حرکت بود. در همان روزها عارف قزوینى در غزلى روحانیان و قاجارها را مورد حمله قرار داد:
تا که آخوند و قجر زنده در ایرانند
این ننگ را کشور دارا به کجا خواهد بود
باد سردار سپه زنده در ایران عارف
کشور رو به فنا را به بقا خواهد برد
مخالفت با اعتبارنامه آشتیانى، روحانى محترم تهران نیز اثر خوشایندى نداشت، زیرا موافقان جمهورى با ورود یک روحانى به مجلس مخالفت کرده بودند. سیلى زدن به مدرس نیز تردیدها را به یقین مبدل کرد و این باور را در اذهان بهوجود آورد که سیستم جدید براى محو مذهب و دیانت آمده است. رژیم شوروى، سابقه اَعمال و اقدامات ضدّ مذهبى جمهورى در گیلان و اعلام جمهورى ترکیه، مثلث شومى در اذهان مذهبىها و تودههاى ایرانى نسبت به جمهورى ایجاد کرد. در دوازدهم اسفند 1302 مجلس ترکیه خلافت را منحل و وزارت شریعت و اوقاف را تعطیل کرد و مدارس مذهبى را زیر نظر وزارت آموزش و ملى قرار داد. در همان روزها، عدهاى از علما با نوشتن نامهاى به مؤتمنالملک، رئیس مجلس؛ جمهوریت را «مخالف اسلامیت و منافى به اصلاح وقت مملکت و بردن اساس مشروطیت» دانستند و در مقابله با آن، اعلام آمادگى تا آخرین نفس کردند. هنگام واکنش مردم به سیلى خوردن مدرس، بستن مساجد توسط نظمیه براى جلوگیرى از اجتماعات تحریکآمیز، آتش احساسات مذهبى تودهها را شعلهورتر ساخت و باورها را به ضدّ مذهبى بودن جمهورى محکمتر کرد.
جمهوریت از منظر قانونى نیز مخالفت با قانون اساسى شمرده مىشد. مشروطه و قانون اساسى آن، ثمره زحمات و تلاشهاى مردمى بود که علیه استبداد و استعمار در راه آزادى و قانون بهپا خاسته بودند. یکى از نمایندگان مجلس پنجم رأى به فسخ مشروطه را مساوى با رأى به فسخ وکالت خود نمایندگان دانسته است، زیرا آنان مطابق با قانون اساسى مشروطه انتخاب شده بودند. این امر بر تردیدها و دودلىهاى نمایندگان مىافزود و به گفته یک ناظر، با وجود حمایت طبقه دوم از جمهورى، مانند حمایت این طبقه از مشروطه نتیجه حاصله از این حرکت به بیمها دامن مىزد:
اما جمهورى بر ضدّ حکومت مشروطه و قانون اساسى برپا شد. علاوه بر اینها، موافقت جدى سردار سپه با جمهورى اسباب تردید و بیم احتیاط مردم شده، تصور کردند… که نتیجه این جمهورى منجر به دیکتاتورى ایشان خواهد شد.
برخى نیز جامعه ایران را از مرحله جمهورى دور مىدانستند و به گفته مخبرالسلطنه هدایت:
سى سال است مشروطه شدهایم، هنوز پایهاش ثابت نشده و قرارى نگرفته و معنى مشروطه را ندانستهایم. آنچه مىکنیم و آنچه مىگوییم، خلاف منظور است.
سیلى احیاءالسلطنه به صورت مدرس، انگیزهاش شد تا اندیشه مخالفان جمهورى به عمل تبدیل شود. اهالى بازار تهران که در روز 29 اسفند به سرکردگى خالصىزاده ــ روحانى تبعیدى از عراق ــ به مجلس هجوم آورده بودند. پس از جلسه ناتمامى که با نمایندگان مجلس داشتند، در روز دوم فروردین سال 1303 علیه جمهوریخواهان با تمام نیرو وارد عمل شدند. مختارى برادر سرپاس مختارى ــ رئیس نظمیه تهران ــ در دوره رضاشاه در توصیف تعداد تظاهرکنندگان مىنویسد:
کلیه طبقات مردم بهویژه در بخشهاى جنوبى شهر تهران گروه گروه که مىتوان گفت متجاوز از صدهزار نفر مىشوند، مثل سیل با حرارت و عصبانیت طرف مجلس شوراى ملى رو آوردند و تمام صحن مجلس و باغ شمالى و جنوبى را فراگرفتند. در خیابانهاى بهارستان، جلوى مجلس و خیابان شاه تا چهارراه لالهزار و خیابان جلوى وزارت فرهنگ تا میدان سپه و خیابان سرچشمه و خیابان برق متراکم شدند…
اجتماع دوم حَمَل (فروردین) نشان از موفقیت برنامه سیدحسن مدرس داشت. نماینده تهران با رعایت اصول و قواعد پارلمانى، موفق به کشاندن تودهها به صحنه شد. سردار سپه نیز اشتباه حامیان خود در مجلس را تکرار کرد. در حالى که همگان معتقد به حضور نیافتن رضاخان در مجلس براى جلوگیرى از تحریک جماعت مخالف جمهورى بودند، وى با تماسى نامعلوم از سوى مجلس، خود را به معرکه رساند. رئیسالوزرا در حیاط مجلس با حاج شیخ مهدى سلطانالمتکلمین ناطق افتتاحیه مجلس اول درگیر شد و به مأموران نظمیه فرمان حمله به جماعت هتّاک را داد. برخورد مأموران نظمیه با مردم، مؤتمنالملک رئیس مجلس را در مقابل رئیسالوزرا قرار داد. در حالى که مؤتمنالملک عزم خود را براى تشکیل جلسه علنى جزم کرده بود، پادرمیانى نمایندگان وجیهالملهاى همچون مستوفىالممالک، مانع از این اقدام شد. رضاخان قافیه را باخته بود. تودههاى مردمى که با جمهورى رضاخان مذهب خود را در خطر مىدیدند، رئیسالوزرا را مجبور به عقبنشینى کردند. یک ناظر در توصیف اموال بهجا مانده جماعت حاضر در غوغاى دوم حَمَل، پایگاه طبقاتى آنان را متعلق به طبقه پایین جامعه مىداند:
شب بر سر دست آمد. غوغا راه خانه خود را گرفت. محلات خلوت شد، ولى در صحن مجلس فراشان و سرایداران خروارى کفش و کلاه و عصا و سایر اسبابهاى خلق را گرد آوردند. همه کفشها کهنه بودند. کفشها و کلاهها متعلق به مردم طبقه سوم بود و قرار شد صاحبان آنها آمده، کفش و کلاه خود را بردارند.
رئیسالوزرا در جمهوریخواهى تنها با مخالفت داخلى روبهرو نبود، بلکه این بار لورین برخلاف گذشته، نهتنها از رضاخان حمایت نکرد، بلکه با این وضع مخالفت نمود. وزیر مختار انگلیس این عمل سردار سپه را بهنفع روسها مىدانست. او در این زمینه معتقد بود:
این خندهآور است که حتى تصور کنیم که ایران براى یک رژیم جمهورى از نظر اخلاقى یا روانى و یا مادى آماده است.
لورین وقتى عدم مخالفت چشمگیر با جمهورى را در آغاز کار مشاهده کرد، در تلگرافى به وزیر امور خارجه انگلیس از قصد خود مبنىبر برحذر داشتن رضاخان از همراهى با جمهورى خبر داد.
من قصد دارم که در بامداد یکم مارس (1924 / رمضان 1302) از رئیسالوزرا دیدن و از او پیرامون برنامه کارش پرس و جو کنم. خیلى اهمیت دارد که من نظر شما را پیش از آن ملاقات بدانم. باور من آن است که با اندیشه جمهوریخواهى مخالفت و نگهدارى رژیم مشروطه سلطنتى فعلى را توصیه کنم. تغییر رژیم فعلى و برگزیدن یک رژیم نو که کشور آماده پذیرفتن آن نیست، با خطرات ناشمردنى داخلى و خارجى همراه خواهد بود…
ولى وزارت خارجه بریتانیا در پاسخ به لورین، او را از دخالت در این امر برحذر داشت. در آن زمان روزنامه پراودا که در شوروى منتشر مىشد، در شماره چهاردهم مارس 1924 خود، از امتیازخواهىهاى بریتانیا در قبال اعلام جمهورى در ایران خبر داد. دکتر مصدق نیز مخالفت سیاست خارجى و ملیون را علت پیشرفت نکردن جمهوریت در ایران مىداند…
ماجراى دو حَمَل به رضاخان ثابت کرد تودههاى مردمى احساسات و علایقى دارند و براى دفاع از آن حاضر به جانفشانى مىباشند. بنابراین، لازم بود رضاشاه براى بازسازى موقعیت آسیب دیدهاش، به رهبران مذهبى جامعه که در واقع هدایت فکرى و عملى تودهها را برعهده داشتند، متوسل شود. از اینرو پس از شکست موضوع جمهورى به بهانه تودیع با علما که قصد بازگشت به عراق را داشتند، راهى قم شد. علماى قم کمال همراهى را با رئیسالوزرا انجام دادند و در بیانیه ملایم خود بدون ضدّ اسلامى خواندن جمهوریت، در توقف این حرکت از سردار سپه کمال سپاس و تشکر را اظهار داشتند.
چون در تشکیل جمهوریت بعضى اظهاراتى شده که مرضى عمومى نیست و با مقتضیات این مملکت مناسبت نداشت، لذا در موقع تشرّف حضرت اشرف آقاى رئیسالوزراء دامت شوکته براى موادعه به دارالایمان نقض این عنوان و القاى [الغاى] اظهارات مزبور و اعلان آن به تمام بلاد را خواستار شدیم و اجابت فرمودند. به لطف خدا عمومآ قدر این نعمت را بدانید و از این عنایت به کاملا تشکر نمایند.
آقا سید ابوالحسن اصفهانى و میرزا محمّدحسین نائینى، دو تن از سه امضاءکننده بیانیه، از علماى ایرانى نجف بودند که دولت سردار سپه را حافظ کیان شیعه مىدانستند، زیرا ایشان در عراق عرب شاهد روى کار آمدن دولت سُنّى وابسته به بریتانیا بودند. دولتى که در سرکوب شیعیان سنگتمام گذاشته بود. حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى سومین امضاءکننده بیانیه ــ به گفته دولتآبادى ــ با سردار سپه روابط مخصوصى داشت و مخالف هر گونه هیجان از سوی توده علیه دولت بود و در جلوگیری از نشر افکار کمونیستی می کوشید.
ادامه دارد …