پیام جوان: ”مدتی پس از آنکه مستندی برای انتقاد ازحکومت حاکم آنروز دربارهی کارگران صنعت نفت درجنوب ساخته بودم روزی به من اطلاع دادند که شاه میخواهد من را ببیند و من را به کاخ دعوت کرده. ابتدا کمی وحشت کردم که حتما شاه میخواهد من را به خاطر ساختن این مستند سرزنش و توبیخ کند و دچار دردسر بشوم. برای دیدار با شاه به کاخ رفتم شاه درحیاط چشم براه من بود و باهم در باغ قدم زدیم. حدسم درست بود. شاه مستند را دیده بود و دوست داشت راجع به آن با من حرف بزند. در اين گفتگو اما شاه کوچکترین انتقادی از من نکرد که چرا این مستند تند را علیه او ساخته بودم و با رویی گشاده و با لبخندی بر لب با من صحبت میکرد که مرا شگفت زده کرده بود. برای خداحافظی ادای احترامی کردم و خواستم بروم که شاه ناگهان برگشت و گفت:
”راستی آقای گلستان، اون بخش آخر فیلم که گفتی سهم کارگران از این نفت گرما و بوی بد و بیماری است. تا زمانیکه من و شما در این مملکت هستیم مطمئن باش اجازه نمیدهیم سهم کارگران چنین باشد وچنین نخواهد بود.”
در آن لحظه بغض شدیدی همه وجودم را فراگرفت. عرق شرمی بر روی صورتم نشست که چطور آنهمه دروغ به این مرد بزرگ نسبت میدادند و من هم به نوبهی خود در آن شریک شده بودم. امروز هم پس ازگذشت دههها از فقدان پادشاه ایران، هرگاه یاد آن سخنان پادشاه میافتم نمیتوانم خود را کنترل کنم. مردی تا آن حد باهوش و تنها کسی بود که دقیقا پیام اصلی فیلم را که در ذهن خودم بود دريافته بود. کسیکه آنقدر مردم و کشورش را عاشقانه دوست داشت چرا باید گرفتار چنین تراژدی غم انگیزی میشد؟
نام و یاد پدر دلسوز ایران محمدرضاشاه در قلبهایمان جاودان باد!
بايد افزود که ایران از انگشت شمار کشورهایی در جهان بود که با انقلاب سفید شاه و مردم کارگران کشور در سود کارخانجات آن سهیم شده بودند.