مجله فارسی زبان شمال کالیفرنیا

سرمقاله دسامبر ۲۰۲۲ – طولانی ترین انقلاب دنیا – ۲

نویسنده: شهرداد خبیر

شهرداد خبیر

قبل از هر چیز، فرا رسیدن ایام کریسمس و زادروز عیسی مسیح منجی عالم با پیام محبت، عدالت، صلح، آزادی و امید را به شما عزیزان شادباش می گویم.

و اینک ادامه سرمقاله حس نسبت از ماه اکتبر: در روان شناسی اجتماعی نیز موضوع تفکرات قالبی یا کلیشه ای مطرح می شود. تفکرات قالبی، نگرش های از پیش شکل گرفته در ذهن جمعی گروه های اجتماعی هستند که در آن ها معمولا واقعیت خیلی ساده و مبالغه آمیز مطرح شده است. «هنر نزد ایرانیان است و بس» یک نمونه از تفکر قالبی است که در ذهن جمعی ایرانیان وجود دارد.

نتیجه همه این فرایندهای شناختی یا روان شناختی به هم ریختگی در «حس نسبت» فرد یا گروهی از اعضای جامعه است. بنابراین آن چه در این جا تحت عنوان انحراف در حس نسبت آورده ایم، منظور پیامدهای همه ی آن فرایندهایی است که نهایتاً در یک خطای دید ظاهری یا خطای ادراکی یا خطای شناختی یا خطای رفتاری بروز پیدا می کند. در همه این موارد، سازه های ذهنی که در فرد شکل می گیرد، افکار، تصمیمات و اقدامات او را در آینده شکل می دهد. «حس نسبت» عنوانی است که برای همه انواع این فرایندها که نهایتاً منجر به تغییر سازه های ذهنی می شود، برگزیده ایم.

شکل گیری معیوب حس نسبت، در سطح ملی، گاهی به فاجعه های عظیم انجامیده است. در حمله اعراب به ایران، رستم فرخزاد که یکی از بزرگ ترین سرداران و نوابغ نظامی روزگار خویش بود. با آن که لشکری قوی و حشمتی عظیم داشت، چون حس نسبتش درست کار می کرد از جنگ پرهیز می کرد و به یزدگرد سوم پیشنهاد پاسخ مثبت به درخواست مصالحه از طرف اعراب را داد. اما یزدگرد که حس نسبتش معیوب بود و اعراب را خیلی دست کم گرفته بود، به رستم گفت که اگر او به جنگ نرود، خودش فرماندهی سپاه ایران را برعهده می گیرد و به جنگ خواهند رفت و چنین شد که رستم مجبور شد به جنگ با اعراب برود. جنگی که نهایتاً به مرگ رستم فرخزاد و شکست ایرانیان انجامید و مسیر تاریخ ایران را تغییر داد.

  آموزش آشپزی: آش رشته سیزده بدر

در حمله مغول، چنگیزخان پس از فتح چین به سلطان محمد خوارزمشاه نامه نوشت و از دوستی و همکاری درآمد و پیام فرستاد که «خان بزرگ سلام می رساند؛ بزرگی تو بر من پوشیده نیست و بزرگی ممالک ترا می-دانیم و صلح با تو را واجب می شمارم، تو به مثابه عزیزترین فرزندان من هستی و می دانی که چین و ترکستان را گرفته ام…، اگر مصلحت بدانی راه را بر بازرگانان باز کنیم که سود آن به همه مردم برسد». با آن که خوارزمشاه به تشویق مشاوران به این نامه پاسخ مثبت داد و عهدنامه ای منعقد شد، اما چندی نگذشت که حاکم اترار، احتمالاً به دستور یا اشاره ی خوارزمشاه، ۵۰۰ بازرگان مغول را که در مسیر جاده ابریشم به ماوراءالنهر آمده بودند، به جرم جاسوسی دستگیر و به قتل رساند. چنگیزخان باز از در مسالمت درآمد و از خوارزمشاه درخواست مجازات حاکم اترار را کرد. اما خوارزمشاه، که حس نسبتش معیوب بود و با آن که دیده بود مغولان چین را تسخیر کرده اند، باز قدرت مغولان را دست کم گرفته بود. یا قدرت خودش را بیش برآورد کرده بود. فرستاده چنگیز را هم کشت. و چنین شد که چنگیز عزم ایران کرد و نزدیک به یک و نیم قرن، ایران زیر سمّ اسبان مغول قرار گرفت و میلیون ها ایرانی با خون خویش تاوان حس نسبت معیوب خوارزمشاه را دادند.

جنگ چالدران و شکست ایرانیان و انضمام بخش های زیادی از غرب ایران به امپراطوری عثمانی، نیز حاصل همین حس نسبت معیوب شاه اسماعیل صفوی بود. درحالی که ترکان عثمانی به ارتش عظیمی که دارای صدها توپ جنگی بود متکی بودند، و لازم بود شاه اسماعیل در روابطش با عثمانیان جانب احتیاط را برمی-گزید، برعکس، او به سلطان سلیم عثمانی نامه نوشت و به رخ سلطان کشید که بخش زیادی از ساکنان سرزمین عثمانی، شیعیان پیرو او هستند و با این کار، نگرانی از قدرت گرفتن صفویان را در دل سلطان عثمانی کاشت و عزم او را برای محدود کردن قدرت صفویان جزم کرد. سلطان سلیم پیش از جنگ با شاه اسماعیل، دست به قتل عام شیعیان ساکن قلمرو عثمانی زد و بازماندگان را نیز بر بدن شان داغ زد و به سرزمین های اروپایی که تصرف کرده بود تبعید کرد. در جنگ چالدران نیز شاه اسماعیل به جای آن که لشکر عثمانی را که مجهز به توپخانه بود، پیش از استقرار و گرفتن آرایش جنگی، با حمله ای از پشت غافلگیر کند، صبر کرد تا آن ها مستقر شوند و آرایش دفاعی بگیرند، چون شاه و مشاورانش تصمیم گرفته بودند در برابر لشکر عثمانی رجزخوانی کنند و دلیری خود را رخ ترکان عثمانی بکشند.

  Small Intestine Cancer (1)

پس از شکست سخت ایرانیان در این جنگ، ترکان عثمانی تبریز، که پایتخت صفویان بود، را هم تصرف کردند؛ تنها کمبود آذوقه باعث شد تا آنان تبریز را تخلیه کنند، و گرنه امروز برای دیدن تبریز، باید ویزای ترکیه را می گرفتیم. اما در هر صورت با این جنگ، قسمت های بزرگی از ایران به تصرف عثمانی ها درآمد که بعدها بخشی از آن توسط شاه عباس بازپس ستانده شد. اما نهایتاً کل کردستان غربی (که امروز شامل کردستان عراق، کردستان ترکیه و کردستان سوریه می شود) از ایران جدا شد. و با قدرتی که عثمانی ها پس از پیروزی در جنگ چالدران پیدا کردند، دیر نگذشت که کل مناطق عربی خاورمیانه را تسخیر کردند. بنابراین ساختار خاورمیانه امروز با شکست ایران در جنگ چالدران رقم خورده است.

در عصر قاجار نیز، جنگ های ایران و روس که نهایتاً به شکست ایران و پذیرش عهدنامه های گلستان و ترکمانچای و جدا شدن بخش های بزرگی از سرزمین ایران انجامید، در حاصل همین معیوبی حس نسبت ایرانیان بود. فرقی نمی کند خواه این جنگ ها با حکم جهاد علما شروع شده یاشد یا با فرمان پادشاه، هر دو گروه تصور درستی از قدرت همسایه شمالی (روسیه تزاری) که جمعیتش بیش از ۵ برابر ایران، وسعتش بیش از دوازده برابر ایران و بودجه دولتش دویست برابر بودجه دولت ایران بود، نداشتند و با این حس نسبت معیوب، وارد جنگ هایی شدند که سرزمین ما را پاره پاره کرد.

نمی دانم چه بخش هایی از شاهنامه افسانه است و چه بخش هایی واقعیت، اما هرچه هست این اثر باشکوه، باوجود خدمات عظیمی که به زبان فارسی کرده است، در شکل دهی حس نسبت معیوب در ایرانیان بی تقصیر نبوده است. در دویست سال اخیر، تاریخ نگاران و باستان شناسان غربی، تاریخ تخت جمشید و کوروش و آثار تاریخی ایران باستان را اندکی واقعی تر به جای تاریخ افسانه ای شاهنامه به ما معرفی کردند. محمدرضا شاه در دوره ای بالید که رضاشاه به درستی برای ایجاد هویت ملی بر طبل باستان گرایی می کوبید و در فرزندش حس نسبتی تشدیدیافته نسبت به دوران باستان ایران شکل گرفت. آن گاه، محمدرضا شاه سیاست هایش برای توسعه ایران را بر پایه  این حس نسبت معیوب بنیاد نهاد. در دهه ی ۵۰ وقتی درآمدهای سرشار نفت آمد، اجازه داد تا حس نسبت معیوب، به صورت باستان گرایی افراطی در محمد رضا شاه سرباز کند و او را داعیه دار دروازه های تمدن بزرگ کند و به سازمان برنامه دستور بدهد که سند توسعه بنویسد که ما باید ده ساله به ژاپن برسیم. و اکنون همه ما ایرانیان بخشی از آن حس نسبت معیوب شاه، نسبت به ایران باستان را، در وجود خود داریم. ما نبایستی در گذشته زندگی کنیم ولی می توانیم شرایط کنونی جامعه ایرانی را سنجیده و با توجه به تاریخ و تجارب شکوهمندمان، آینده ی دمکراسی ایران را واقع گرانه پایه گذاری کنیم. 

  آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت 31

دوران طلایی ما پیش رو است نه در گذشته!

اکنون فرزندان ایران زمین با فریادهای آزادی خواهی، آنچه را که به زور ظرف ۱۴۰۱ سال گذشته بر آنان تحمیل شده را با حالت تهوع از خود بیرون می رانند زیرا فرهنگ ایرانی که در آن زنان دوش به دوش مردان، بنیاد دمکراسی باستان و نوین در ایران مستقل را ساختند و می سازند با فرهنگ ارتجاعی و تحمیلی اسلامی کاملا مغایرت دارد.     

برگرفته از مقاله دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی اصفهان

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان