داستان‌های مثنوی: شکار بچه فیل

داستان‌های مثنوی: شکار بچه فیل

نویسنده: مینو کسائیان

مینو کسائیان

گروهی از مسافران به سرزمین هند رسیدند و چون گرسنه بودند، خواستند حیوانی شکار کنند. مردی دانا و خردمند با آن‌ها روبرو شد و از سر محبّت و راهنمایی به آن‌ها گفت: “در این سرزمین پهناور، گلّه‌های فیل بسیار یافت می‌شود. ولی مبادا بچّه فیل شکار کنید؛ زیرا فیل‌ها بوی فرزندان خویش را به خوبی تشخیص می‌دهند و اگر شما بچّه‌ی فیلی را شکار کنید و بخورید، بدانید که فیل، دهان هر رهگذری را بو می‌کند و اطراف شکم او را مورد جست‌وجو قرار می‌دهد تا وقتی‌ خورنده‌ی بچّه‌ی خود را پیدا کرد، انتقام و قدرت خود را به او نشان دهد.”

آن نصیحت‌کننده‌ی دانا، به آن جمع گرسنه گفت: “این نصیحت مرا گوش کنید، تا مبادا قلب و روحتان دچار رنج و بلا شود. شما به همین گیاهان و برگ‌ها قناعت کنید و به شکار بچّه‌ی فیل نپردازید. من در ابلاغ نصیحت، دِینِ خود را اَدا کردم و در اندرز دادن به شما سنگِ تمام گذاشتم؛ آیا پایان شنیدن اندرز، جز نیک‌بختی چه‌چیز دیگر است؟ بهوش باشید تا مبادا حرص و طمع، شما را از راه به در کند و بنیاد هستی شما را براندازد.”

آن نصیحت‌کننده، این سخنان را گفت و وداع کرد و رفت؛ و تدریجاً بینوایی و گرسنگی آنان شدّت گرفت.

آن جمع گرسنه ناگهان بر سر راه خود، نوزاد فیلی را دیدند که چاق و پُر گوشت بود. آن‌ها مانند گرگ‌های گرسنه بر او حمله کردند، و آن بچّه‌ی فیل را کباب کرده و خوردند و دست‌هایشان را شستند. یکی از همراهان آن جمع که اندرز آن دانای صالح را به خاطر سپرده بود، از گوشت آن بچّه‌ی فیل چیزی نخورد و به آن‌ها نیز نصیحت کرد که از خوردن آن صرف‌نظر کنند.

همه‌ی آنان که کباب فیل را خورده بودند، روی زمین خوابیدند؛ ولی آن‌که چیزی از آن گوشت نخورده بود، مانند چوپان بیدار ماند و از خوابیدگان محافظت می‌کرد.

در آن اثنا دید که فیلی هولناک نزدیک می‌شود. ابتدا فیل به طرف محافظ آن جمع شتافت. سه بار دهان او را بو کرد، امّا هیچ بوی ناگواری از او به مشامش نرسید. فیل چندبار اطراف او دور زد و چرخید و بی‌آن‌که به او آسیبی بزند، راهش را گرفت و رفت.

سپس به سوی جمع خوابیدگان رفت و از بوی دهان آنان دریافت که قاتلان فرزندش همان‌ها هستند. آن فیل، بی‌درنگ آنان را پاره پاره کرد و به هلاکت رساند.

در این‌جا حضرت مولانا به نتیجه‌گیری اخلاقی و اجتماعی می‌پردازد و می‌فرماید:

ای کسی‌که خونِ مردم را می‌خوری، از سرِ راه کنار برو تا خون آن‌ها، تو را گرفتار نسازد. یقین بدان‌که مال آنان، چون خون آنان بر تو حرام است؛‌ زیرا آن اموال، بر اثر رنج و زحمت حاصل شده است.

مادر آن نوزاد فیل انتقام می‌گیرد و کسانی را که بچّه‌ی او را خورده‌اند، به کیفر می‌رساند. ای رشوه‌خوار، تو نوازد فیل می‌خوری؛ دشمن نیرومند، تو را به هلاکت می‌رساند. بو، سبب شد که حیله‌گران رسوا شوند؛ زیرا فیل، بویِ بچّه‌ی خود را تشخیص می‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان