بیژن ترقی – شاعر و تصنیف ساز و موسیقیدان

نویسنده و پژوهشگر: علی تیموری 
علی تیموری

امروز نوای نغمه در سازی نیست
کز بیژن ما به پرده آوازی نیست
تنها نه ز او قول و غزل مایه گرفت
هم پایه ی او ترانه پردازی نیست

بیژن ترقی از شعرا و تصنیف سازان معروف معاصر است که بیشترین ایام عمر خود را صرف اعتلاء هنر تصنیف سازی نموده است. او متولد سال ۱۳۰۸ شمسی در تهران است. پدر وی محمد علی ترقی مدیر و مؤسس انتشارات خیام می باشد که یکی از قدیمی ترین مؤسسات و انتشارات فرهنگی این کشور است.

روزی که برای گرفتن شرح احوال و آثار به ایشان مراجعه کردم ضمن مطالبی خاطرنشان شدم که چندین مقاله و نوشته را که دیگران در زمان های مختلف در معرفی آثار و ترانه های شما نگاشته اند به دست آوردم. ایشان متواضعانه گفتند: من چه دارم که بگویم.

خوشتر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آید در حدیث دیگران

هر کس که سراینده ی این ترانه را نشناسد می پندارد، بیژن ترقی پیرمردی است سپید مو و سالخورده که سرد و گرم بسیار چشیده و نیک و بد ایام بسیار دیده اما وقتی آگاه می شود که او بیش از سی بهار از عمرش سپری نشده است بر نبوغ او آفرین می گوید و در برابر ذوق سرشارش سر تعظیم فرود می آورد. من نمی دانم آیا کسی هست که سراینده ی این ترانه را دوست نداشته باشد؟

آتشی ز کاروان جدا مانده
این نشان ز کاروان بجا مانده
سر می کشم چو شعله که برخیزم ای دریغ
کو پای قدرتی که پی همرهان روم
بخت سبک عنانم اگر همرهی کند
چون گرد ره به بدرقه ی کاروان روم

پدر بیژن مؤسس کتابخانه ی خیام است که تمام عمر خود را صرف خدمت به فرهنگ این کشور کرده است خودش می نویسد:

من در خانواده ای چشم گشودم که بازیچه ام کتاب بود.

بیژن ترقی همکاری خودش را با رادیو از سال ۱۳۳۵ آغاز کرده و در این مدت ترانه های بسیار شیوا و دلپذیر و محکم ساخته است. او شاعری است متواضع، مودب و مهربان. کسی نیست که نسبت به او بی مهر باشد، همه طبع لطیف و خلق نیکش را می ستایند. وی در سرودن ترانه ها توجه خاصی به مضمون اشعار دارد. ترانه هایش در قالب غزل آموزنده است، زمان در آن منعکس است سستی و رخوت ایجاد نمی کند. اگر در ترانه ای با صوفیان نشسته، در ترانه های دیگر ایمان راسخ خود را آشکار کرده است. از برای تحقیق هیچ فاجعه ای دردانگیز تر از این نیست که محقق ناگزیر باشد پاس جانب تنگ نظری ها، خودبینی ها، صراحت را در پرده ی کنایه نهان دارد.

  مهندس سیروس شهردار - موسیقیدان

در صف مقدم شاعرانی که آثاری بدیع در هنر ترانه گویی « تصنیف » پدید آورده اند بیژن ترقی خالق شورانگیزترین، شیوا ترین و پر مایه ترین آثار است و باز گفتن این نظر در صورتی است که پاس حرمت تنگ نظری، یکی از شرایط تحقیق باشد. در تذکره ی احوال هنرمند استیلای خلاق این شاعر که با گوشه ها و دستگاه های موسقی آشناست به یاری غنایی از نقطه نظر مضمون های بدیع در غزل گویی آسان تر و بهتر از هر دیگری، ترکیب هندسی کلام را با تألیف موسیقی الفاظ می توان پیوند داد و از این روی استادانه تر، تا رهبر نوایی را با پود هر کلامی در ایجاد یک ترانه، موزون در می پیوندد و ناگزیر در آمیختن افاعیل عروضی و نواهای موسیقی دارای آن مایه توانایی است که از این تار و پود به هم در پیوسته، حوله ای جادویی و پرنیانی سحرانگیز بافته آید که به نغمه دل را فریفته دارد و به مفهوم جان های مشتاق را، بیژن ترقی را بیشتر با ترانه های ناب و شورانگیز می شناسد و در مرحله ی دوم با غزل هایی دلپذیر که زبان احساس اوست.

و به حکم این سخن بیژن عزیز ما از آن دودمان برگزیده و منتخب است که تارهای عواطف و احساس آنان را تنها زخمه ی عشق و مردمی به ترنم درمی آورد. باری به روزگار ما از رهی که باز گذریم زیرا او عالمی دیگر داشت و به تقریب با یک برهه ی زمانی پیش از این باید ارزیابی شود، در زمانی که او خود پدیدآور شیوه ای نوآئین در هنر ترانه سرایی آمد… و پس از وی می توان شاعرانه ترانه گوی را به سه گروه تقسیم کرد. آنان که تصنیف را سنگین می سازند، آنان که سبک و گروهی که آنان را با مفاهیم عجیب و حیرت انگیز از برای، فی المثل جاز، می سازند و ما را با این گروه چه توان گفت؟ هیچ سخنی نیست چرا که هرگز دیده نشده که یک تصنیف چنانی بیش از هفته ای چند که سر و صدایی در میان خلق هیپی مآب برپا می کند، فراموش نگردد و از میان آنان که تصنیف را سنگین می سرایند و ترانه هایشان دارای مفاهیم دلپسند است به گمان من بیژن ترقی با چهره ای مشخص در صف مقدم این گروه قرار دارد. بی آن که خواسته باشم یکی را بر دیگری برتری دهم یا با دیگری بسنجم، چرا که هر یک از آنان در مقام و موقع خویشتن اند و هر یکی را عواملی است سوای عالم دیگری… لیکن از نظر حال و شور می توان گفت که تصنیف های بیژن عالمی ویژه ی خود را دارد که به هر حال دلنشین است و هرگز به اعتبار زمان، کهن و فرسوده نمی شود، تصنیف های مشهور:

  بیماری کوارکتاسیون آئورت

« می زده شب چو ز میکده باز آیم ». « به رهی دیدم برگ خزان»، « به زمانی که محبت شده همچون افسانه »، « آتش کاروان »، « صبرم عطا کن »، « پشیمانم » و تعداد کثیری از ترانه های دیگر که به وسیله ی خوانندگان آن زمان خوانده آمد همه و همه ماندگار و فنا ناپذیر و شیوا‌ که بی هیچ تردیدی از بهترین ترانه های روزگار ما خواهند بود.

اگر چه بیشتر ترانه های این شاعر مثل « آواز دل »، « برگ خزان » و …. از شهرت و محبوبیت خاصی برخوردار است، اینک از جهت یادآوری دو نمونه از آن ها را که به گفته خود شاعر: (ترانه برگ خزان سرنوشت زندگی من را زیر و رو کرد) مبادرت می نمائیم:

«برگ خزان»

به رهی دیدم برگ خزان
پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو کرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود
ای برگ ستمدیده ی پاییزی
آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی
روزی تو هم آغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی
ای عاشق شیدا
دلداده ی رسوا
گویمت چرا فسرده ام
در گل نه صفایی
نه بوی وفایی
جز ستم ز وی نبرده ام
خار غمش در دل بنشاندن
در ره او من جان بفشاندم
تا شد نوگل گلشن و زیب چمن
رفت آن گل من از دست
با خار و خسی پیوست
من ماندم و صد خار ستم
وین پیکر بی جان
ای تازه گل گلشن
پژمرده شوی چون من
هر برگ تو افتد به رهی
پژمرده و لرزان
به رهی دیدم برگ خزان
پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا بود
چو ز گلشن رو کرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود

  منوچهر جهانبگلو - موسیقیدان و نوازنده سنتور

«آواز دل»

به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی؟ دیوانه!
از آواز دلم، زمزمه ی ساز دلم، من به فغانم!
تو همان شرری که خرمن جان من بسوزی
تو که با نگهی به جان من شعله برفروزی
تو که از صنمی ندیده ای روی آشنایی
ز چه رو دل من تو این چنین کشته ی وفایی
تا تو همدم شب های منی شب ها شاهد تب های منی
همچون آتشی، شعله میکشی، شمع هر انجمنی
ای دل ز تو ما را چه نصیبی بود
گشتم ز تو رسوا چه فریبی بود
غم های جهان را تو خریداری
آخر تن ما را چه شکیبی بود
به کجا به کجا بریم ای دل رسوا به کجا ای دل رسوا
نکنی تو چرا پروا
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی دیوانه

به گفته آقای خوشنام: سه گانه مشترک بیژن ترقی با پرویز یاحقی از نظر فرم و ساختار آهنگی یکسانی هایی با هم دارند از جمله این که یاحقی مقدمه وسیعی برای ترانه ها در نظر گرفت و ترقی هم در بخش شعر، جنبه های تصویری را مد نظر قرار داد. مجموعه سروده های او در کتابی با عنوان « آتش کاروان »‌ گرد آمده است. وی در کتاب از پشت دیوارهای خاطره پنجاه سال خاطرات خود را در زمینه شعر و موسیقی جمع آوری کرده و از جمله به نقل خاطرات خود با شعرا و آهنگ سازهایی چون نیما یوشیج، شهریار، پرویز یاحقی، ابوالحسن صبا، رهی معیری و علی تجویدی پرداخته است. وی در ساعت ۲ بامداد شنبه پنجم اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ مطابق با ۲۵ آوریل ۲۰۰۹ در سن ۸۰ سالگی در منزلش درگذشت.

این ترانه سرای پیشکسوت که در تابستان ۱۳۸۷ سکته قلبی کرد و بیماری اش تشدید شد گفته بود با اینکه مردم هنوز ترانه های مرا زمزمه می کنند از یادها رفته ام. از وقتی مریض شدم کسی احوالی از من نمی پرسد.

روحش شاد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان