نویسنده : محمد حسین خیرخواه
قدرت تغییر هر تکنولوژی تا زمانی که فراگیر نشده است، شاید آنچنان که باید، حداقل از طرف دولتها جدی گرفته نشود.
این دقیقا همان اتفاقی است که برای بیتکوین و بهطور کلی، ارزهای دیجیتال هم رخ داد.
در میان ناآگاهی مردم از این پدیده، دولتها هم بر آن دامن زده و در ابتدای کار، واکنشی نسبت به آن نشان نمیدادند.
اما پس از مدتی با رشد سریع پروژههای متعدد در حوزه رمزارزها و همچنین بازار و حجم معاملات آنها، باعث شد که این بازار مورد توجه قرار گیرد. ریشه این توجه از سوی مردم به دلیل مزیتهای فراوان رمزارزها بود ولی از سوی دولتها جنس دیگری داشت.
همانطور که میدانید و در مقالههای پیشین نیز بهآن اشاره کردیم، یکی از ویژگیهای بارز رمزارزها و بهطور کلی تکنولوژی بلاکچین، تمرکز زدایی است. گسترش فلسفه غیرمتمرکز بودن توسط بلاکچین، باعث میشود که مفاهیمی مانند نظارت، سانسور و کنترل نهادهای قدرتمند از میان برداشته شوند. در این مطلب برای رسیدن به پاسخ این پرسش تلاش میکنیم:
“آیا اهداف دولتها با گسترش و فراگیری رمزارزها در تضاد است و رابطه بین آنها خصمانه خواهد بود؟”
آیا فلسفه کتاب ۱۹۸۴ هنوز هم در دنیا وجود دارد؟
اگر کتاب ۱۹۸۴ یا قلعه حیوانات به قلم جورج اورول را خوانده باشید، خوب میدانید که هیچ لذتی برای دولتها از کنترل کردن بالاتر نیست. شاید این حقیقت مطرح شود که در غیراینصورت، هرج و مرج حاکم خواهد شد و چارهای جز این نیست که یک نهاد متمرکز که به پشتوانه قانون دارای قدرت است، کنترل را بر عهده داشته باشد. اما از نظر نویسنده، گسترش تفکر ترس از هرج و مرج همواره ابزاری برای کنترل آسانتر شرایط و حفظ قدرت بوده است، درست مانند طرز تفکری که چند سال اخیر در مورد مانند به سوریه تبدیل شدن ایران، در ذهن ایرانیان جای گرفته است.
مفهوم کنترل کردن مردم، در هر کشور متفاوت است. در کشورهایی با آزادی بیان بیشتر مانند آنچه که در اروپا یا ایالات متحده حاکم است، شاید کنترل حداقل بر زندگی خصوصی مردم کمتر باشد، اما بازهم این دولت است که میتواند به پشتوانه قانون حرف آخر را بزند.
این دولت است که میتواند بر حساب بانکی و گردش مالی شما نظارت داشته باشد، درصورتی که شما از پشت پرده آنچه که نظام مالی در مقیاس کلان رخ میدهد بیخبر هستید.
این شما هستید که چارهای جز اعتماد به دولت ندارید؛ چرا که سازوکاری جز این، تا پیش از ورود قدرتمند بلاکچین، تعریف نشده بود.
البته این شرایط در کشورهایی که هنوز در دنیای کتاب ۱۹۸۴ سیر میکنند، به مراتب سختتر است و کنترل نهادهای مرکزی بر ابعاد مختلف زندگی مردم بسیار شدیدتر است.
دولتها به پشتوانه قانون؛ رمزارزها به پشتوانه بلاکچین
با گشت و گذار در اخبار حوزه رمزارزها، میتوان به چند علت اساسی که دولتها بهمنظور وضع محدودیت برای رمزارزها به آنها تکیه میکنند اشاره کرد. مهمترین علت را میتوان پولشویی یافت و دیگری را دور زدن محدودیتها برای حمایت از تروریسم.
بسیار خوب، بدون شک هیچ شهروند متمدنی حاضر به حمایت از تروریسم و ارتکاب اعمال غیرقانونی مانند پولشویی نیست؛ اما پرسشهای اصلی اینجا هستند:
- آیا میتوان به بهانه جلوگیری از تروریسم یا پولشویی، یک سیستم نظارت متمرکز که کارایی گذشته خود را ندارد و عنصر بیاعتمادی ستونهای آن را تهدید میکند، همچنان زنده نگاه داشت؟
- آیا مردمی که طعم آزادی ناشی از گردش اطلاعات را به واسطه نسل دوم اینترنت چشیدهاند و در انتظار نسل سوم آن هستند و نسبت به گذشته آگاهتر زندگی میکنند، تحت چنین شرایطی حاضر به ادامه دادن هستند؟
بهنظر من پاسخ تمام این سوالات را میتوان باتوجه به استقبال مردم از رمزارزها و بلاکچین دریافت: این پاسخ یک “نه” قاطع به سیستمهای مالی متمرکز و غیرشفاف تحت کنترل اکثر دولتها است که بیاعتمادی در آن موج می زند.
چرا مردم نسبت به سیستمهای مالی متمرکز بیاعتماد هستند؟
ادعای بزرگی که در حمایت از سیستمهای متمرکز در مقیاس کلان مطرح میشود، این است که کیفیت زندگی مردم تحت حاکمیت این سیستمها ارتقا پیدا کرده است. درصورتی که این ادعا یک فرافکنی بزرگ است و نمیتوان پیشرفت بشر را مدیون حضور چنین سیستمی دانست.
اما چرا مردم نسبت به سیستمهای متمرکز، مخصوصا در حوزه مالی بی اعتماد هستند؟
پاسخ بسیار ساده است؛ زیرا در طول تاریخ چیزی جز ضرر و زیانهای کوچک و بزرگ از این سیستم ندیدهاند. از ظهور حکومتهای فاشیستی و کمونیستی که هر دو حاصل قدرتگیری تفکری متمرکز بر یک سیستم سیاسی به پشتوانه قوانین خود هستند تا ظهور پلتفرمهایی چون توییتر، فیسبوک (متا)، اینستاگرام، نت فلیکس و… .
از وقوع جنگهای جهانی تا سانسور، همگی حاصل وجود یک طرز تفکر و سیستم متمرکز بر زندگی مردم است.
همچنین، مثال بارز در حوزه مالی، کنترل بانکهای مرکزی بر اقتصاد و گاها، تاثیر مخرب عملکرد آنها با چاپ و انتشار بیش از اندازه اسکناس است که حاصلی جز رشد تورم نخواهد داشت.
بنابراین؛ چارهای جز بی اعتمادی به آنها از سوی مردم نمیماند. به همین دلیل است که مردم از فلسفه غیرمتمرکز بلاکچین استقبال کردهاند.
چرا ارزهای دیجیتال قابل اعتماد هستند؟
پیش از آنکه علل قابل اعتماد بودن و امید به آینده درخشان ارزهای دیجیتال را بررسی کنیم، باید بازهم به این حقیقت اشاره کرد که این اکوسیستم با وجود گذشت بیش از ده سال از معرفی، همچنان در مرحله بلوغ و تکامل قرار دارد. به همین سبب منطقی نیست تا از نظر حجم گردش مالی و ارزش کل این اکوسیستم، آن را با دیگر فضاهای دارایی محور چون بازارسهام یا املاک مقایسه کنیم.
در مقالات گذشته، به این موضوع اشاره کردیم که ارزهای دیجیتال بر بستر تکنولوژی بلاکچین گسترش یافتهاند. در باب بلاکچین، مزیتها و چیستی آن نیز مطرح شد. با این حال، با اشاره مختصری به این مفهوم، مطلب را ادامه میدهیم.
تکنولوژی بلاکچین را میتوان مانند یک Database (پایگاه داده) محسوب کرد. یک تکنولوژی بر پایه اعداد و منطق ریاضی که در آن هر بلاک حاوی اطلاعات است که طبق سازوکار تعریف شدهای، به بلاک قبلی اضافه شده و شبکه گسترده و غیرمتمرکزی را تشکیل میدهند.
در واقع، این علم ریاضیات است که سبب میشود هیچ عامل خارجی نتواند خللی در کار بلاکچین و اطلاعات ذخیره شده در بلاکها ایجاد کند.
در سیستم بلاکچین، تمامی کاربران فعال در آن یکسان هستند و برتری خاصی نسبت به هم ندارند، همین سبب شده است که به یک سیستم غیرمتمرکز قابل اعتماد تبدیل شود.
مفاهیمی مانند شورای کنترل مرکزی، ساختار مدیریتی، هیات مدیره، کمیته سیاستگذاری یا مواردی از این دست، در دنیایی که تکنولوژی بلاکچین و ارزهای دیجیتال در آن برتری دارند، پیامی جز عقب ماندگی نخواهند داشت.
آیا بلاکچین و پیرو آن، ارزهای دیجیتال بینقص هستند؟
برای پاسخ به این پرسش، بهتر است نگاهی گذرا به تاریخ و سایر تکنولوژیها بیندازیم.
برای مثال، اگر سیر تکاملی تکنولوژی خودروسازی را در نظر بگیریم، تا چند دهه گذشته حتی کمربند ایمنی و کیسه هوا اهمیت چندانی نداشتند و نبود آنها در یک خودرو، جزو نواقص محسوب نمیشد. درحالی که امروز حتی تاخیر چند صدم ثانیهای در عملکرد کیسههوا جزو نواقص بزرگ و غیرقابل چشمپوشی محسوب میشود.
درمثالی دیگر، صنعت حمل و نقل هوایی را در نظر بگیریم. با وجود پیشرفتهای شگرف در این عرصه، بازهم سالانه گزارش سقوط هواپیما در اقصی نقاط دنیا به چشم میخورد.
آیا این میتواند علتی باشد برای زیرسوال بردن یا محدود کردن این دو صنعت سودمند؟ پاسخ قطعا خیر است.
صنعت ارزهای دیجیتال و بلاکچین نیز چنین هستند و بیشک نواقصی دارند که قابل چشم پوشی نیستند.
بله درست است که گروههای مافیایی و کارتلهای مواد مخدر از بیتکوین برای جابهجایی پول استفاده میکنند. درست است که برخی دولتها با استفاده از این سازوکار، تحریمهای بانکی را دور میزنند، اما آیا منطقی است که با این بهانهها، سایر مردم نتوانند از این تکنولوژی استفاده کنند؟
البته شاید در دنیای کتاب ۱۹۸۴ میسر باشد، اما دیگر مردم دنیای متاورس و بلاکچین، چنین شرایطی را برنمیتابند.
نواقص دنیای ارزهای دیجیتال، به پروژههای کلاهبرداری یا هک شدن حسابهای کاربری خلاصه میشود. رویارویی با این نقص، مشکل غیرقابل حل شدنی نیست و با افزایش آگاهی و رعایت نکاتی به منظور افزایش امنیت فعالیت در دنیای ارزهای دیجیتال قابلیت برطرف شدن را دارد، کما اینکه این مشکلات در سیستم مالی سنتی و بانکی رایج هم به مراتب به چشم میخورد.
از طرفی، خود بلاکچین هم با مشکلاتی از قبیل مقیاسپذیری و سرعت پردازش تراکنشها هم دست و پنجه نرم میکند که بدون شک در چند سال آینده به لطف پروژههایی همچون الروند، اولانچ، کریپتو داتکام، الگورند، سولانا و … این چالش هم برطرف خواهد شد.
سخن پایانی
در شرایط حال حاضر، سیستم مالی سنتی و ارزهای دیجیتال در ظاهر همسو هستند. دولتها و بانکهای بزرگ در تلاش هستند با ایجاد ارزهای دیجیتال مختص بانکهای مرکزی (CBDC) و سرمایهگذاری در این حوزه، خود را به این اکوسیستم نزدیک و نزدیکتر کنند. از طرفی اقداماتی چون ممنوعیت استخراج، قیمت تمام شده بالا برای واردات دستگاههای استخراج، تعرفههای غیرمنطقی برای هزینه انرژی استخراج و مالیات برای تراکنشهای بیش از ۱۰هزار دلار در برخی کشورها، همسویی دولتها با اکوسیستم ارزهای دیجیتال را زیر سوال میبرد.
به عقیده بسیاری از کارشناسان، درنهایت چشماندازی چون تسلیم شدن در برابر سیستمهای غیرمتمرکز دیده نمیشود، مگر اینکه مزیتهای بیشتری در سیستمهای متمرکز یافت شود تا مردم مجدد به فعالیت تحت کنترل آنها تن بدهند.