سلسله مقالات پیام جوان نوامبر ۲۵

نویسنده: شهرداد خبیر

صلح تاریخی در غزه: توافق میان اسرائیل و حماس با میانجی‌گری رئیس‌جمهور ترامپ

۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ – اورشلیم، قاهره، واشنگتن دی‌سی

در لحظه‌ای که از آن به‌عنوان «طلوعی تاریخی» برای خاورمیانه یاد می‌شود، رئیس‌جمهور دونالد جی. ترامپ موفق شد توافق صلحی بی‌سابقه میان اسرائیل و حماس را میانجی‌گری کند؛ توافقی که به دو سال درگیری و ویرانی در غزه پایان داد. این توافق که در مصر و با حضور رهبران منطقه‌ای امضا شد، نقطه عطفی در دیپلماسی منطقه‌ای محسوب می‌شود و نشان‌دهنده پیگیری جسورانه و بی‌وقفه دولت ترامپ برای تحقق صلح است.

بر اساس مفاد توافق، آتش‌بس کامل برقرار شده، ۲۰ گروگان اسرائیلی باقی‌مانده آزاد شده‌اند، و بیش از ۲۰۰۰ زندانی فلسطینی از زندان‌های اسرائیل آزاد شده‌اند—۲۵۰ نفر از آنان محکوم به حبس ابد بودند. کمک‌های بشردوستانه به غزه بازگشته و نیروهای اسرائیلی به خطوط توافق‌شده عقب‌نشینی کرده‌اند تا خانواده‌های آواره بتوانند به خانه‌های خود بازگردند.

رئیس‌جمهور ترامپ در سخنرانی خود در کنست اسرائیل اعلام کرد: «اسرائیل هر آنچه را که می‌توانست با قدرت نظامی به دست آورد، به دست آورده است. اکنون زمان صلح فرا رسیده است.» این سخنرانی با استقبال دو حزبی و امید محتاطانه رهبران منطقه همراه شد. در مصاحبه‌ای اختصاصی، ترامپ حملات اخیر ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران را عامل کلیدی در تحقق این توافق دانست. او گفت: «نمی‌توان با تهدید هسته‌ای از طرف ایران، صلح برقرار کرد.» به گفته او، حذف این تهدید راه را برای مذاکره هموار کرد.

چارچوب صلح بخشی از طرحی ۲۰ ماده‌ای است که اوایل اکتبر اعلام شد و شامل بازسازی زیرساخت‌های غزه، احیای نظام آموزش و سلامت، و ایجاد مناطق اقتصادی مشترک میان اسرائیل و فلسطین است. با وجود آنکه بیش از ۹۰٪ جمعیت غزه آواره شده‌اند و ۷۸٪ سازه‌ها آسیب دیده‌اند، این توافق مسیر بازسازی و آشتی را هموار می‌کند. ناظران، انعطاف‌پذیری دیپلماتیک دولت ترامپ را ستوده‌اند و به نقش مصر، قطر و ترکیه در تسهیل مذاکرات اشاره کرده‌اند. با وجود تردیدهایی از سوی برخی محافل، این توافق به‌طور گسترده‌ای به‌عنوان پیروزی رهبری، پشتکار و شفافیت راهبردی مورد استقبال قرار گرفته است.

مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، گفت: «این فقط یک آتش‌بس نیست؛ این نقشه راهی برای شکوفایی، کرامت و همزیستی است.»

شخصیت رئیس‌جمهور ترامپ—که اغلب به‌عنوان قاطع، غیرمتعارف و نتیجه‌محور توصیف می‌شود—نقشی حیاتی در هدایت پیچیدگی‌های سیاست خاورمیانه ایفا کرد. توانایی دولت او در گردآوردن طرف‌های متخاصم و دستیابی به نتایج ملموس، امید به ثبات و شکوفایی منطقه‌ای را دوباره زنده کرده است. در حالی که غزه مسیر طولانی بازسازی را آغاز می‌کند و خانواده‌ها پس از سال‌ها رنج دوباره به هم می‌پیوندند، جهان با امیدی محتاطانه نظاره‌گر است. این توافق صلح، که با میانجی‌گری ترامپ حاصل شد، ممکن است به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دستاوردهای دیپلماتیک دهه ثبت شود.

تعطیلی دولت فدرال آمریکا و پیامدهای آن بر اقتصاد و جامعه

در نخستین روزهای پاییز ۲۰۲۵، سکوتی سنگین بر ساختمان‌های فدرال آمریکا سایه انداخت. در واشنگتن دی‌سی، درب‌های بسیاری از ادارات دولتی بسته ماندند، و پشت آن‌ها، میلیون‌ها کارمند با نگرانی به آینده‌ای نامعلوم چشم دوختند. دولت فدرال، به‌دلیل اختلافات سیاسی بر سر بودجه، وارد سومین هفته تعطیلی خود شده بود—و این خاموشی، تنها یک مسئله اداری نبود؛ پژواکی بود از بحران‌های عمیق‌تر در قلب جامعه.

در همین حال، اقتصاد کشور نیز بی‌صدا می‌لرزید. طبق برآوردهای رسمی، هر هفته تعطیلی حدود ۱.۷ میلیارد دلار زیان به تولید ناخالص داخلی وارد می‌کرد. شرکت‌های کوچک که با دولت قرارداد داشتند، با تأخیر در پرداخت‌ها و اختلال در نقدینگی مواجه شدند. در فروشگاه‌ها، کاهش خرید مردم محسوس بود؛ گویی اعتماد عمومی به آینده، رنگ باخته بود.

اما این بحران، تنها در اعداد و نمودارها خلاصه نمی‌شد. در فرودگاه‌ها، مأموران امنیتی بدون دریافت حقوق همچنان سر پست‌های خود ایستاده بودند. در بیمارستان‌های دولتی، برخی خدمات درمانی متوقف شده بود. و در دل مردم، پرسشی سنگین شکل گرفته بود: آیا دولت، هنوز صدای ما را می‌شنود؟

در روز سیزدهم تعطیلی دولت فدرال، مایک جانسون، رئیس مجلس نمایندگان، در مقابل خبرنگاران ایستاد—تنها، مصمم، و بی‌تمایل به مذاکره. او هشدار داد که این تعطیلی ممکن است به طولانی‌ترین در تاریخ آمریکا تبدیل شود، مگر آنکه دموکرات‌ها «مطالبات حزبی خود را کنار بگذارند» و بودجه‌ای «بدون شرط» را برای بازگشایی دولت تصویب کنند.

اما این مطالبات دقیقاً چه هستند؟ طبق گزارش‌ها، دموکرات‌ها خواهان تمدید یارانه‌های قانون مراقبت مقرون‌به‌صرفه (ACA) هستند—یارانه‌هایی که به میلیون‌ها آمریکایی کمک می‌کند تا بیمه درمانی تهیه کنند. این یارانه‌ها در پایان سال ۲۰۲۵ منقضی می‌شوند، و دموکرات‌ها معتقدند که حذف آن‌ها به‌ویژه به اقشار کم‌درآمد و مهاجران قانونی و غیر قانونی آسیب خواهد زد. مایک جانسون در سخنان خود اشاره‌ای مستقیم به بودجه برای مهاجران غیرقانونی یا جامعه LGBTQ کرده است. با این حال، برخی رسانه‌های محافظه‌کار و چهره‌های سیاسی جمهوری‌خواه، در حاشیه این بحث‌ها، بودجه‌های پیشنهادی دموکرات‌ها را «افراطی» یا «غیرضروری» توصیف کرده‌اند—از جمله حمایت‌های درمانی برای مهاجران فاقد مدارک یا برنامه‌های آموزشی فراگیر برای اقلیت‌های جنسی. در سال‌های گذشته، دموکرات‌ها بارها در لحظات بحرانی بودجه‌ای، با وجود اختلافات شدید با جمهوری‌خواهان، از تعطیلی دولت خودداری کردند. دلیل اصلی؟ ترس از پیامدهای سیاسی، از جمله اخراج گسترده کارکنان فدرال، اختلال در خدمات عمومی، و کاهش محبوبیت در افکار عمومی. اما در پاییز ۲۰۲۵، ورق برگشت. طبق گزارش NBC News، دموکرات‌ها پس از دریافت نتایج نظرسنجی‌های جدید، متوجه شدند که اکثریت رأی‌دهندگان، مسئولیت تعطیلی را بیشتر متوجه ترامپ و جمهوری‌خواهان می‌دانند. این تغییر در افکار عمومی، به آنان جسارت داد تا مواضع سخت‌تری اتخاذ کنند. از سوی دیگر، رهبران دموکرات مانند چاک شومر و حکیم جفریس، تحت فشار جناح مترقی حزب قرار گرفتند. این جناح، از مصالحه‌های گذشته ناراضی بود و خواهان ایستادگی در برابر کاهش بودجه‌های درمانی، آموزشی، و اجتماعی شد. به‌ویژه پس از آنکه در اوایل سال، دموکرات‌ها به تصویب بودجه‌ای بدون امتیاز رضایت دادند، بسیاری از اعضای حزب احساس کردند که صدای رأی‌دهندگانشان نادیده گرفته شده است. در جلسات داخلی حزب، به گفته یکی از نمایندگان مجلس، «این مبارزه فقط بر سر بودجه نیست، بلکه بر سر آینده حزب است».

اما شاید مهم‌تر از همه، ریشه‌های این تقابل سیاسی باشد. بسیاری از دموکرات‌ها، دونالد ترامپ را تهدیدی برای نهادهای دموکراتیک خود می‌دانند. این در حالی است که ترامپ در دهه‌های گذشته، پیش از ورود جدی به سیاست، یکی از حامیان مالی دموکرات‌ها بود. او به چهره‌هایی مانند کامالا هریس، هری رید و حتی بنیاد کلینتون کمک مالی کرده بود. اما از سال ۲۰۱۱ به بعد، با تغییر فضای سیاسی و فرصت‌های انتخاباتی، به‌تدریج به حزب جمهوری‌خواه گرایش یافت و مواضع محافظه‌کارانه‌تری اتخاذ کرد.

در پایان، شاید بتوان گفت که تعطیلی دولت، تنها یک بحران بودجه‌ای نیست؛ بلکه بازتابی است از شکاف‌های عمیق‌تر در سیاست و جامعه آمریکا. و در این میان، امید مردم به بازگشت عقلانیت و همدلی در راهروهای قدرت، همچنان زنده است.

غیاب چین و شوروی در صلح غزه

در شب آرامی در شرم‌الشیخ، جایی میان شن‌های طلایی و صدای موج‌های خلیج، توافقی تاریخی امضا شد. جنگ غزه، پس از ماه‌ها خون‌ریزی و ویرانی، با میانجی‌گری مستقیم ایالات متحده به پایان رسید. اما آنچه در این توافق غایب بود، نه فقط امضای چین و روسیه، بلکه حضورشان در کل روند صلح بود.

در واشنگتن، رئیس‌جمهور ترامپ با لبخندی پیروزمندانه اعلام کرد: «ما بدون آن‌ها هم می‌توانیم صلح بیاوریم.» این جمله، نه‌تنها پیام صلح بود، بلکه نشانه‌ای از شکاف ژئوپلیتیکی تازه‌ای بود که در جهان شکل گرفته است.

در مسکو، ولادیمیر پوتین با نگاهی سرد به دوربین گفت: «صلحی که بدون در نظر گرفتن ریشه‌های تاریخی و فرهنگی منطقه باشد، دوام نخواهد داشت.» او از یک‌جانبه‌گرایی غرب انتقاد کرد و هشدار داد که حذف روسیه از معادلات خاورمیانه، اشتباهی استراتژیک است.

در پکن، سکوتی دیپلماتیک حاکم بود. چین، که در سال‌های اخیر تلاش کرده بود با سرمایه‌گذاری و دیپلماسی اقتصادی در خاورمیانه نفوذ کند، این بار ترجیح داد در سایه بماند. تحلیل‌گران معتقدند که غیبت چین در توافق غزه، نشانه‌ای از کاهش نقش جهانی آن در مسائل امنیتی است—نقشی که بیشتر اقتصادی باقی مانده تا سیاسی.

در همین حال، آمریکا با قدرت بیشتری در صحنه جهانی ظاهر شده است. توافق غزه، نه‌تنها به‌عنوان پیروزی دیپلماتیک تلقی می‌شود، بلکه به واشنگتن این امکان را داده تا روابط خود با متحدان اروپایی را تقویت کند و از ناتو بخواهد حمایت نظامی بیشتری از اوکراین ارائه دهد.

اما این صلح، در دل خود بذر رقابت‌های تازه‌ای را نیز دارد. چین و روسیه، هر دو در حال تقویت همکاری‌های دوجانبه هستند—از پروژه‌های انرژی گرفته تا مانورهای نظامی مشترک. آنان معتقدند که نظم جهانی نباید تنها با امضای واشنگتن شکل بگیرد.

در پایان، صلح در غزه شاید نقطه‌ای روشن در افق تاریک جنگ‌ها باشد، اما غیبت چین و روسیه در این روند، نشان‌دهنده جهانی چندقطبی و پرتنش است. جهانی که در آن، هر صلحی می‌تواند آغازگر رقابت‌های تازه باشد—و هر توافقی، صدایی از قدرت‌های غایب را در دل خود پنهان دارد.

صدای بازپس‌گیری ایران از زبان شاهزاده رضا پهلوی

در روزهایی که مردم ایران با فشارهای اقتصادی، سرکوب سیاسی، و ناامیدی اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، صدایی از بیرون مرزها بلند شده که می‌گوید: «اکنون زمان ایستادن است؛ زمان بازپس‌گیری ایران.»

شاهزاده رضا پهلوی، در چندین پیام ویدیویی و بیانیه رسمی، اعلام کرده که جمهوری اسلامی به پایان خود رسیده و کشور در آستانه تحولی تاریخی قرار دارد. او با اشاره به ضعف ساختاری رژیم، فروپاشی دستگاه سرکوب، و نارضایتی گسترده مردمی، مردم را به خیزشی همگانی دعوت کرده است. در یکی از پیام‌های اخیرش، او گفت:
«خامنه‌ای همچون موشی هراسان زیر زمین پنهان شده و کنترل اوضاع را از دست داده است. آنچه آغاز شده، برگشت‌ناپذیر است. آینده روشن است و ما با هم از این پیچ تند تاریخ عبور خواهیم کرد.»

او همچنین از «طرحی پنج‌گانه» برای دوران گذار سخن گفته—برنامه‌ای که شامل بازسازی نهادهای ملی، تضمین آزادی‌های فردی، عدالت انتقالی، انتخابات آزاد، و بازگشت ایران به مسیر پیشرفت است. در نشست خبری پاریس، شاهزاده تأکید کرد که مردم ایران «آزادی را درخواست نمی‌کنند، بلکه برای آن مبارزه می‌کنند» و هشدار داد که «برای این رژیم تخته‌نجات نیندازید».

او خطاب به ایرانیان گفت:
«از بندرعباس تا بندرانزلی، از شیراز تا اصفهان، از تبریز تا زاهدان، از مشهد تا اهواز، از شهرکرد تا کرمانشاه به صحنه بیاییم؛ پایان این رژیم را رقم بزنیم.»

در کنار این پیام‌ها، شاهزاده رضا پهلوی تلاش کرده تا نگرانی‌ها درباره آینده پس از سقوط رژیم را کاهش دهد. او گفته:
«نگران فردای سقوط جمهوری اسلامی نباشیم؛ برای صد روز نخست دوره گذار برنامه داریم.»

این پیام‌ها، نه‌تنها فراخوانی برای اقدام، بلکه دعوتی به امید هستند. امیدی برای بازگشت ایران به مسیر شکوفایی، آزادی، و کرامت انسانی.

جهان در سایه ترامپ—چه کشورهایی شکوفا شدند و چه کشورهایی در رکود فرو رفتند؟

در زمستانی که ترامپ دوباره به کاخ سفید بازگشت، جهان نفسش را در سینه حبس کرد. بازارها لرزیدند، رهبران جهانی به‌سرعت جلسه‌های اضطراری تشکیل دادند، و تحلیل‌گران اقتصادی، نمودارهایشان را از نو کشیدند. سیاست «اول آمریکا» که با تعرفه‌های سنگین، بازنگری در توافقات بین‌المللی، و فشار بر متحدان همراه بود، تأثیرات متفاوتی بر کشورهای مختلف گذاشت—برخی را به اوج رساند، و برخی را به رکود کشاند.

در نیویورک، بورس وال‌استریت با هیجان واکنش نشان داد. سرمایه‌گذاران داخلی، با وعده کاهش مالیات و حذف مقررات، دوباره به بازار برگشتند. شرکت‌های انرژی، فناوری و ساخت‌وساز، رشد چشمگیری را تجربه کردند. آمریکا، با شعار «اول آمریکا»، دوباره در صدر جدول رشد اقتصادی ایستاد.

در دهلی‌نو، نخست‌وزیر هند لبخند زد. او می‌دانست که خلأ تجاری میان آمریکا و چین، فرصتی طلایی برای کشورش است. صادرات دارو، فناوری و خدمات دیجیتال هند به آمریکا افزایش یافت، و رشد اقتصادی این کشور از مرز ۶.۵ درصد عبور کرد. هند، بی‌سروصدا، به شریک استراتژیک جدید واشنگتن تبدیل شد.

اما در پکن، فضا متفاوت بود. چین که هنوز خاطره جنگ تجاری دوره اول ترامپ را فراموش نکرده بود، این بار با احتیاط بیشتری عمل کرد. تعرفه‌های سنگین دوباره مطرح شدند، و پکن مجبور شد تمرکز خود را از بازار آمریکا به آفریقا و آمریکای لاتین منتقل کند. رشد اقتصادی چین کاهش یافت، اما دولت با تزریق سرمایه داخلی، تلاش کرد ثبات را حفظ کند.

در بروکسل، رهبران اتحادیه اروپا سردرگم بودند. صادراتشان کاهش یافته، تقاضای جهانی افت کرده، و اختلافات داخلی بر سر بودجه و مهاجرت، اقتصاد منطقه یورو را به رکود کشانده بود. رشد اقتصادی اروپا، در بهترین حالت، نزدیک به صفر بود.

در سائوپائولو و بوئنوس آیرس، مردم با تورم، کاهش ارزش پول، و بیکاری دست‌وپنجه نرم می‌کردند. سیاست‌های سخت‌گیرانه آمریکا در قبال واردات کالاهای کشاورزی، صادرات این کشورها را تحت فشار قرار داده بود. سرمایه‌گذاران خارجی عقب‌نشینی کرده بودند، و امید به بهبود، کم‌رنگ شده بود. در مجموع، بازگشت ترامپ به قدرت، جهان را به دو دسته تقسیم کرده: کشورهایی که با آمریکا هم‌راستا شدند و از فرصت‌ها بهره بردند، و کشورهایی که در برابر موج‌های تعرفه‌ای و تجاری، دچار رکود و سردرگمی شدند. و در این میان، پرسش اصلی باقی‌ست: آیا این نظم جدید جهانی پایدار خواهد بود، یا تنها یک فصل کوتاه در کتاب پرماجرای اقتصاد بین‌الملل؟

«پیشنهاد ۵۰» در کالیفرنیا

این مقاله خلاصه ای از نظرات آقای شِین لویس در باره پیشنهاد 50 در کالیفرنیا می باشد که با استناد به نوشته‌های جان جی در «فدرالیست شماره ۵» و جیمز مدیسون در «فدرالیست شماره ۴۴»، تأکید می‌کند که هدف اصلی قانون اساسی ایالات متحده، ایجاد حکومتی خردمند، منظم و قابل اعتماد است که منافع مردم را در اولویت قرار دهد. او معتقد است که «پیشنهاد ۵۰ » (Proposition 50) در کالیفرنیا، انحرافی خطرناک از این هدف است و نشان‌دهنده تسلط فزاینده احزاب سیاسی بر قدرت دولتی است که منجر به فساد، بی‌کفایتی و سوءاستفاده از مردم می‌شود.

وی هشدار می‌دهد که سیاست‌های متناقض مانند «پیشنهاد ۵۰» بار اضافی بر دوش مردم می‌گذارند و دولت را از پاسخگویی دور می‌کنند. او این وضعیت را به «سرطان» تشبیه می‌کند که بدون پیامد فوری گسترش می‌یابد. در سال ۲۰۰۸، «پیشنهاد ۱۱» کمیسیونی مستقل برای بازنگری حوزه‌های انتخاباتی در سطح ایالتی ایجاد کرد و در سال ۲۰۱۰، «پیشنهاد ۲۰» این اختیار را به حوزه‌های فدرال نیز گسترش داد. قانون اساسی کالیفرنیا صراحتاً اعلام می‌کند که «جامعه‌های ذی‌نفع» نباید شامل روابط با احزاب سیاسی، نمایندگان فعلی یا نامزدها باشند. اما «پیشنهاد ۵۰» که با عنوان «قانون پاسخ به تقلب انتخاباتی» معرفی شده، برخلاف این اصل عمل می‌کند و بدون توجه به خواست مردم کالیفرنیا، تحت تأثیر اقدامات سایر ایالت‌ها تدوین شده است.

در فدرالیست 44، مدیسون هشدار می‌دهد که فساد ابتدا در سنا آغاز می‌شود، سپس به مجالس ایالتی، مجلس نمایندگان و در نهایت به مردم سرایت می‌کند. نویسنده معتقد است که تمرکز قدرت در دست یک حزب سیاسی، تهدیدی جدی برای قانون اساسی است. ساختار حزبی فعلی شامل اعضای سنا، مجالس ایالتی، قوه قضائیه و مردم است و اگر این ساختار تحت قانون اساسی قرار نگیرد، می‌تواند منجر به خیانت به منافع عمومی شود.

شِین «پیشنهاد ۵۰» را نشانه‌ای از غصب قدرت توسط حزب ملی می‌داند که تلاش دارد سیاست‌هایی احساسی را جایگزین عقلانیت مردم کند. او از مردم می‌پرسد: آیا خواهان نوسانات مضر در سیاست هستیم یا دولتی که با تلاش مشترک، رفاه مردم و کسب‌وکارها را تضمین کند؟ او به مقاله‌ای از Mercury News اشاره می‌کند که نشان می‌دهد نماینده کنگره، زو لوفگرن، نقشه‌های انتخاباتی جدیدی با گرایش حزبی طراحی کرده که قرار است در انتخابات آینده مطرح شود. این اقدام، نقض اختیارات کمیسیون مستقل و قانون‌گذاری ایالتی است. نویسنده خواستار دخالت مجلس نمایندگان برای حفظ تفکیک قدرت بین ایالت و دولت فدرال است. در پایان، شِین تأکید می‌کند که سوءاستفاده از قدرت معمولاً در خلأ رخ می‌دهد—چه در قالب اعمال قدرت خارج از محدوده قانونی، یا در قالب اقدامی به ظاهر «خیرخواهانه» اما فاقد مجوز قانونی. «پیشنهاد ۵۰» نماد تمرکز قدرت حزبی است که هدفش پول، قدرت و نفوذ است، نه خدمت به مردم. به همین دلیل، نویسنده اعلام می‌کند که به این پیشنهاد رأی منفی خواهد داد و همچنین قصد دارد در برابر زو لوفگرن، نماینده‌ای که به گفته او منافع حزبی را بر منافع عمومی ترجیح داده، در حوزه انتخاباتی ۱۸ رقابت کند. او از مردم دعوت می‌کند تا با رأی «نه» به «پیشنهاد ۵۰»، از منافع خود دفاع کنند و نمایندگانی را که قدرت ایالتی را غصب کرده‌اند، بازنشسته کنند.