آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران، قسمت۵۸

ای وطن ای مادر تاریخ ساز              ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای  کویر تو بهشت جان من               عشق  جاویدان من، ایران من

نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی

فصل هشتم سلسله مقالات ایران باستان (جشن‌های باستانی)

به نام خداوند رنگین کمان 

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است

*جهان مینوی یا فروهری عمر:

پوشاک و جامه در ایران باستان: پس از بررسی ساختار کشاورزی، زندگی روستایی، و تحولات اجتماعی در دوران باستان، اکنون می خواهیم به بررسی پوشاک در ایران باستان بپردازیم. البته شناخت پوشاک در ایران کهن کار آسانی نیست، زیرا مدارک مستقیم و مستندی از آن دوران در دسترس نیست. برای بازسازی مسیر تحول لباس در این سرزمین، باید به پژوهش‌های مکمل و شواهد غیرمستقیم تکیه کرد؛ از جمله نقش‌برجسته‌ها (کتیبه ها)، کنده‌کاری‌ها، تندیس‌ها، نقاشی‌های دیواری، ظروف فلزی و سفالی، سکه‌ها، مُهرها و نوشته‌های کهن. حتی اشارات موجود در اشعار شاعران قدیم نیز می‌تواند به عنوان منبعی برای درک ظاهر و نوع پوشاک مردم باستانی ایران مورد استفاده قرار گیرد. پژوهشگر با کنار هم گذاشتن این نشانه‌ها می‌تواند تا حدودی به الگوهای نخستین پوشش در هر دوره تاریخی نزدیک شود. بسیاری از این آثار اکنون در موزه‌ها، کتابخانه‌ها و مجموعه‌های شخصی در سراسر جهان پراکنده‌اند و شماری از آنها در اثر جنگ‌ها، غارت‌ها و بلایای طبیعی از میان رفته‌اند.

برای نمونه، آتش‌سوزی بزرگ تخت‌جمشید باعث نابودی تعداد بی‌شماری از پارچه‌ها و نوشته‌های ارزشمند شد. همچنین حملات مکرر بیگانگان که به انگیزه‌های مذهبی یا سیاسی دست به نابودی آثار تمدنی ایران زدند، موجب از بین رفتن تقریباً همه اسناد نوشتاری مربوط به دوران ساسانی و پیش از آن شد. با وجود این نابودی‌ها، بازمانده‌های پراکنده‌ای همچون لوح های سوخته‌شده‌ی پارسه، اشیای هنری کشف‌شده در حفاری‌ها، و متون ادبی بازمانده از دوران باستان به ما کمک می‌کنند تا تصویری کلی اما علمی از وضعیت لباس و پوشاک در ایران کهن ترسیم کنیم.

مطالعه‌ی پوشش در ایران باستان زمانی سودمند است که بتوان ویژگی‌های مشترک لباس در میان طبقات مختلف اجتماعی را شناخت و از این راه به ساختار زندگی مردمان آن دوران نزدیک شد. برای نیل به این هدف، ابتدا باید محدوده‌ی جغرافیایی و فرهنگی ایران را مشخص کرد. فلات ایران در بخش گسترده‌ای از آسیای غربی قرار دارد و از شمال به رشته‌کوه‌های البرز، از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان، از غرب به کوه‌های زاگرس و از شرق به مرزهای سند و پامیر محدود می‌شود. این گستره در طول تاریخ، بسته به پیروزی یا شکست پادشاهی‌های مختلف، تغییراتی یافته اما همواره دربرگیرنده‌ی سرزمین‌های کنونی ایران، افغانستان و بخش‌هایی از پاکستان بوده است.

در بررسی تاریخی، ارتباطات فرهنگی و سیاسی ایران با دیگر تمدن‌ها مانند یونان و روم نقشی تعیین‌کننده در تحول پوشاک داشته است. نفوذ فرهنگ هلنیستی پس از فتوحات اسکندر نمونه‌ای از این تأثیرات است. با اینکه پس از چند قرن، هنر و پوشاک ایرانی توانست هویت مستقل خود را بازیابد، تأثیر عناصر بیگانه تا مدت‌ها در طرح و دوخت لباس‌ها مشهود بود. در این مبحث، لباس ایرانی از دوران ماقبل تاریخ تا فروپاشی حکومت ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی بررسی می‌شود و از آمیزش آن با پوشش سرزمین‌های تابعه‌ی ایران در دوران امپراتوری‌ها صرف‌نظر شده است تا تصویری اصیل‌تر از فرهنگ پوشاک ایرانی ارائه شود.

جغرافیا و زمینه‌ی تاریخی: ایران باستان سرزمینی بود با تنوع اقلیمی چشمگیر؛ از کوه‌های برف‌گیر شمال تا بیابان‌های گرم جنوب، و از جلگه‌های خوزستان تا کوهپایه‌های زاگرس. این تنوع آب‌وهوایی سبب شد پوشاک مردم در هر ناحیه با نیازهای محیطی سازگار شود. ساکنان مناطق کوهستانی معمولاً از لباس‌های ضخیم‌تر و پشمی استفاده می‌کردند، در حالی که مردم مناطق جنوبی به لباس‌های سبک‌تر و خنک‌تر گرایش داشتند.

پیش از ورود اقوام آریایی، تمدن‌هایی چون عیلام، بابل و آشور در این سرزمین فعال بودند و هریک نقش مهمی در شکل‌گیری فرهنگ مادی و هنری ایران ایفا کردند. عیلامیان، که مرکز اصلی‌شان در خوزستان و لرستان کنونی قرار داشت، از نخستین اقوامی بودند که با تمدن‌های بین‌النهرین ارتباط داشتند.

پوشاک پیش از تاریخ: یافتن زمان دقیق آغاز نساجی در ایران هنوز ممکن نشده است، اما شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهد که ساخت پارچه و دوخت لباس از همان آغاز تمدن در فلات ایران وجود داشته است. انسان‌های اولیه برای حفاظت از سرما و گرما از پوست حیوانات استفاده می‌کردند. این پوست‌ها نخست به‌صورت ساده به دور بدن پیچیده می‌شدند و بعدها با افزودن بندها و دوخت‌های ابتدایی، به لباس‌های قابل‌پوشیدن تبدیل شدند.

بر اساس روایت‌های اسطوره‌ای ایرانی، نخستین کسی که از خز حیوانات برای پوشش استفاده کرد، کیومرث، پادشاه افسانه‌ای و آغازگر سلسله‌ی پیشدادیان بود. در شاهنامه‌ی فردوسی آمده است که او پوست پلنگ را بر تن می‌کرد و در هنگام نبرد، سپاهیانش جامه‌هایی به رنگ فیروزه‌ای بر تن داشتند. با این حال، برخی پژوهشگران این روایت را نه گزارش تاریخی، بلکه بازتابی از تخیل شاعرانه می‌دانند، زیرا تحولی به این سرعت در فن لباس‌سازی از نظر علمی ممکن نیست.

در برخی متون دیگر از هوشنگ، جانشین کیومرث، به‌عنوان نخستین کسی یاد می‌شود که پوشیدن پوست حیوانات را در میان مردم رایج کرد. پس از او، در زمان تهمورث، هنر ریسیدن و بافتن پشم و موی حیوانات اهلی پدید آمد. طبق گفته‌ی حکیم عمر خیام، دوره‌ی هوشنگ زمان آشنایی بشر با استفاده از پوست به‌عنوان لباس بوده و در عهد تهمورث، نساجی و ریسندگی آغاز شد. این روایت‌ها، گرچه ریشه در اسطوره دارند، اما بازتابی از واقعیت‌های تاریخی‌اند، زیرا حفاری‌های باستان‌شناسی نیز نشانه‌هایی از ابزارهای بافندگی بسیار کهن را در مناطق مرکزی و شمالی ایران نشان داده‌اند.

شواهد باستان‌شناسی و تحول تدریجی پوشاک: در کاوش‌های تپه سیلک، شهداد و حسنلو، قطعاتی از دوک نخ ‌ریسی و بقایای پارچه‌های پشمی و کتانی یافت شده که قدمت برخی از آن‌ها به هزاره‌ی پنجم پیش از میلاد می‌رسد. این یافته‌ها نشان می‌دهد که ساکنان فلات ایران از زمان‌های بسیار دور، فن تولید نخ و پارچه را می‌شناخته‌اند. احتمالاً در ابتدا از پشم گوسفند و موی بز برای بافت پارچه استفاده می‌شده و بعدها کتان و کنف نیز به مواد اولیه‌ی نساجی افزوده شده است. پوشاک در ایران باستان علاوه بر جنبه‌ی کاربردی، نشانه‌ای از جایگاه اجتماعی و شغلی نیز بود. اشراف و درباریان لباس‌های زربافت و رنگین می‌پوشیدند، در حالی که مردم عادی از پارچه‌های ساده‌تر بهره می‌بردند. با پیشرفت صنعت رنگرزی، رنگ‌های مختلف از گیاهان و مواد معدنی استخراج می‌شد. رنگ آبی از نیل، سرخ از روناس و زرد از زعفران به دست می‌آمد و هر رنگ معنا و نماد خاصی داشت. در دوره‌ی مادها، پوشاک مردان شامل شلوارهای چین‌دار، نیم‌تنه‌های بلند و کمربندهای چرمی بود، در حالی که زنان لباس‌های بلند و گشاد همراه با روسری بر سر داشتند. در دوره‌ی هخامنشی، جامه‌ها رسمی‌تر و باشکوه‌تر شدند. پارچه‌های ابریشمی و زربفت، ردای بلند پادشاهان و کلاه‌های استوانه‌ای شکل از ویژگی‌های این دوره است. بر نقش‌برجسته‌های تخت‌جمشید می‌توان تفاوت لباس اقوام گوناگون امپراتوری را مشاهده کرد؛ از بابلی و مادی گرفته تا پارسی و لیدیایی. از مجموع این داده‌ها می‌توان چنین دریافت که پوشاک در ایران باستان نه‌تنها وسیله‌ای برای محافظت از بدن، بلکه نشانه‌ای از تمدن، هویت قومی و منزلت اجتماعی بوده است. با وجود نابودی منابع مستقیم، ترکیب شواهد باستان‌شناسی، متون ادبی و آثار هنری به ما امکان می‌دهد تا تصویری کلی از مسیر تکامل لباس در ایران باستان ترسیم کنیم. از پوست ساده‌ی حیوانات در دوران نخستین تا جامه‌های فاخر زرین در دوران شاهان هخامنشی، این مسیر طولانی بازتاب‌دهنده‌ی رشد فرهنگی و خلاقیت هنری ایرانیان است. به‌جرأت می‌توان گفت که سنت زیبایی‌شناختی در لباس ایرانی از هزاران سال پیش در ذهن و ذوق این مردم ریشه داشته و همین روح هنرمندانه بعدها در هنرهای دیگر چون نگارگری، قالیبافی و مینیاتور نیز جلوه‌گر شد. ایران، سرزمینی که همواره در مسیر تلاقی تمدن‌ها بوده، با وجود همه‌ی ویرانی‌ها، میراثی گرانبها از ذوق و مهارت در طراحی و پوشاک به یادگار گذاشته است؛ میراثی که تا امروز الهام‌بخش هنرمندان و طراحان مد در سراسر جهان به شمار می‌آید. ادامه دارد…

و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست

بگویید آهسته در گوش باد

چو ایران نباشد تن من، مباد

 

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان