استاد حسن گلنراقی، خواننده – قسمت اول

نویسنده و پژوهشگر: علی تیموری

حسن گلنراقی هنرمند خوش صدایی که در سال ۱۳۰۵ خورشیدی متولد شد. در واقع ایشان با خواندن ترانه جالب « مرا ببوس » به دنیا آمد و به عالم هنر پیوست. حسن گلنراقی یک ترانه خواند ولی غوغا کرد و در تاریخ موسیقی نوین ایران نامش باقی ماند به طوری که هنوز این ترانه تازگی خود را از دست نداده و برای همه در هر سن و سالی جالب است.

ترانه مرا ببوس را حدود یک و نیم سال پیش از این که گلنراقی اجرا کند خانم پروانه خواند ولی موفقیتی کسب نکرد چون مرحوم مجید وفادار سازنده آهنگ آن با حسن گلنراقی دوست بود و از صدای خوش و خوب وی آگاهی داشت به وی پیشنهاد اجرای این آهنگ را کرد و گلنراقی هم پذیرفت و این آهنگ را خواند که چه خوب هم خواند و اجرا کرد، مثل بمب صدا کرد و در سراسر ایران ورد زبان مردم گردید. ولی این ترانه برای حسن گلنراقی از طرف حکومت و دستگاه وقت تولید دردسرهای فراوانی کرد.

حسن گلنراقی سال ها در بازار به تجارت ظروف چینی اشتغال داشت و به موسیقی علاقه ی فراوانی دارد به خصوص موسیقی سنتی ایران و از طرفداران این موسیقی عارفانه است.

زمانی که حسن گلنراقی این ترانه را خواند محیط ایران دارای جوی نامساعد بود، آهنگ و شعر و صدای خوش و اجرای خوب و محیط مناسب مردمی جهت این اثر هنری دست به دست هم دادند و چنان اثری بدیع و ماندنی و جالب به وجود آمد که سرعت آوازه شهرت این آهنگ از مرزهای مملکت گذشت و به سراسر جهان به خصوص اروپا کشانده شد و در ایران به صورت صفحه درآمد که در چاپ های متعدد و در تیراژهای بالا در دسترس مردم قرار گرفت و به سرعت نایاب می گردید و در اروپا خواننده های اروپائی آن را به زبان های خودشان خواندند که موجب شهرت آهنگساز، تصنیف ساز و خواننده ایرانی در آن دیار و در آن زمان گردید. حسن گلنراقی هنرمندی است دوست داشتنی، رفیق، دوست و بسیار خوش برخورد و درویش مسلک بود.

در ابتدا شعر ترانه مرا ببوس در مجموعه شعری از حیدر رقابی به نام آسمان اشک در سال ۱۳۲۹ در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید. در سال ۱۳۳۵ در فیلمی به نام اتّهام با صدای خواننده نه چندان مشهوری به نام پروانه به اجرا درآمد که چندان مورد توجه قرار نگرفت. سپس در سال های پس از قیام یا کودتای ۲۸ مرداد ترانه « مرا ببوس » ایرانی نخستین بار از رادیو ایران با نام مستعار خواننده پخش شد. این بار این ترانه و آهنگ بسیار مورد استقبال قرار گرفت و سال ها و نسل ها ذهن و زبان مردم به ویژه جوانان را به زمزمه مکرر خود در سال های پس از ۲۸ مرداد در رادیو ایران برنامه ای به نام شما و رادیو به گویندگی مستجاب الوعده و فروزنده اربابی پخش می شد.

  شجریان: سروش مردم، فردوسی موسیقی ایران – قسمت چهل و دوم

پیش از پخش ترانه مستجاب الوعده اعلام کرد این تصنیف در یک محفل خصوصی ضبط شده که به دلیل جذابیت خاص آن به پخش آن مبادرت می ورزیم. امروز می دانیم که منظور از محفل خصوصی همان جلسه ضبط این ترانه با صدای گلنراقی در استودیوی شماره ۸ رادیو تهران بوده که شاید بدون آمادگی کامل نوازندگان و خواننده انجام شد.

البته ماجرای ضبط بدون آمادگی این ترانه به یک روایت چنین است که پرویز خطیبی می گوید: یک روز اعضای ارکستر رادیو در استودیو شماره ۸ جمع شده بودند و انتظار خالقی را می کشیدند، گلنراقی به دیدار یاحقی آمد او را به استودیو راهنمائی می کند. در آن جا یا حقی با ویولن و مشیر همایون شهردار با پیانو مشغول نواختن آهنگ مرا ببوس بودند تا چشم پرویز به گلنراقی می افتد، می گوید: به این آهنگ گوش بده، گلنراقی به آهنگ گوش می دهد و آن را زیر لب زمزمه می کند و در این ضمن مسئول ضبط برنامه موسیقی که پشت دستگاه نشسته بود دستگاه را به راه می اندازد و این قطعه را بی آن که کسی متوجه شود ضبط می کند. گلنراقی به دنبال کار خودش می رود و مسئول ضبط « حسین محبی » نوار ضبط شده را از طریق مسئول رادیو برای مدیر کل آقای معینان فرستاده می شود و سایر مسئولان هم به نوار گوش می دهند تصمیم می گیرند که آن را پخش کنند و ماجرا را با پرویز یاحقی در میان می گذارند. پرویز می گوید این کار برای گلنراقی گران تمام می شود زیرا او از یک خانواده سرشناس مذهبی است و پدرش با کارهای هنری به شدت مخالف است.

  Brain Cancer II

قرار می شود گلنراقی را به اداره رادیو دعوت کنند و موضوع را با خودش در میان بگذارند. گلنراقی می آید و گفته های پرویز یاحقی را تائید می کند ولی به علت اصرار دوستان قبول می کند نوار بدون ذکر نام و با نام مستعار « خواننده ناشناس » پخش شود. خاطراتی از پرویز خطیبی نویسنده و کارگردان شما و رادیو از چگونگی ضبط این ترانه در کتاب خاطرات هنری « اسماعیل نواب صفا » ترانه سرای معاصر که با نام « قصه ی شمع » انتشار یافته، روایت دیگری می خوانیم. او به نقل از عباس فروتن که در سال ۱۳۳۶ تنظیم برنامه ی شما و رادیو را که روزهای جمعه از رادیو پخش می شد عهده دار بود می نویسد:

روزی آقای مهدی سهیلی که با آقای گلنراقی دوست بود ایشان را نزد من آورد و اظهار داشت آهنگ جالبی آقای مجید وفادار ساخته که شعر آن از آقای حیدر رقابی می باشد و آقای گلنراقی آن را به خوبی اجرا می کند. وقتی آن را خواندند متوجه شدم که کار تازه و بسیار جالبی است و برای پخش در برنامه شما و رادیو خیلی تناسب دارد. آقای وفادار حضور نداشت ولی آقایان مشیر همایون و پرویز یاحقی حاضر بودند پس از تمرین آقای گلنراقی همراه با پیانوی مشیری همایون شهردار و ویولن پرویز یاحقی برای نخستین بار اجرا کرد.

روز جمعه از رادیو پخش شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت. قصه ی شمع، خاطرات هنری اسماعیل نواب صفا.

باری ترانه ی مرا ببوس با صدای گلنراقی ضبط و اجرائی دوباره نشد هر چه بود و هست همه از همان نسخه ای است که در استودیوی شماره ۸ رادیو ایران در میدان ارک تهران ضبط شده. مرا ببوس با همان شکل و کیفیت هنوز هم محبوب ترین آهنگ جوانان دهه چهل و پنجاه به شمار می رود.

در همان ایام مردمان گفتند و باور کردند که شعر این ترانه غمگین و در عین حال شور انگیز را (سرهنگ ژاندارمری « عزت الله سیامک ») از رهبران سازمان نظامی حزب توده ای، پیش از اعدام در ۲۷ مهرماه ۱۳۳۳ در زندان و در وصف سرنوشت غم انگیز افسرانی که اعدام می شدند سروده است.

  آموزش آشپزی - قارچ استراگونوف

عده ای نیز بر این تصور بودند که ترانه را سرهنگ دوم توپخانه محمد علی مبشری عضو دیگری از رهبران این سازمان در وصف سرهنگ سیامک در آخرین دیدار خود با دخترش در شب قبل از اعدام سروده است. گرچه بعدها گلنراقی خواننده این ترانه در مصاحبه ای با ایرج طیبی گیلانی در مجله روشنفکر در پی تکذیب این موضوع برای اولین بار اعلام کرد که شاعر این ترانه دکتر حیدری رقابی از استادان رشته ادبیات دانشگاه تهران است. اما آن باور هنوز هم با بسیاری از ما هست و چه بسا که خواهد ماند.

آن چنان که از زندگی دیگر شاعران معاصر نوشته اند و خوانده و می دانیم از زندگی حیدر رقابی متخلص به « هاله » اطلاعات و جزئیات چندانی در دسترس عموم نیست.

آن چه که بنا به مکتوبات موجود مسلم است یکی این است که پدرش باجناق حاج حسن شمیشیری از هواداران دکتر مصدق و دخل دار چلوکبابی او بود و مادرش با مادر بیژن ترقی ترانه سرای معروف دخترعمو بوده اند و دیگر آن که او از نظر گرایش و بینش سیاسی فردی ملی گرا و در عین حال فعال بود.

بیژن ترقی تعریفی که از حیدر رقابی دارد نوع فعالیت سیاسی او را بیشتر به شکل « به هم ریختن بساط مخالفین » و به دفعات مکرر مجروح و راهی بیمارستان شدن می بینیم.

بیژن ترقی درباره نسبت خود با حیدر رقابی و هم چنین چگونه سرودن شعر و اجرا مرا ببوس می گوید: ما دو کودک هم سن و سال بودیم که از آغاز طفولیت اکثراً در خانه پدر بزرگ یکدیگر را ملاقات می کردیم. مادرانمان دخترعمو بودند. از آن جائی که او طبعی حماسی و مبارزه جو داشت به زودی در ردیف طرفداران دکتر مصدق و حزب جبهه ی ملی درآمد. پیوسته در کنار سیاسیون استعداد شاعری را به کار منظومه های وطنی و حماسی گرفته، با شور و هیجان در میتینگ ها با صدایی رسا و کلماتی آتشین اشعار خود را از پشت بلندگوها به گوش همرزمان خود می رساند.

بالاخره با پشتیبانی « حسن شمشیری » شوهر خاله ی او، او را مخفیانه از تهران دور کرده در حالی که بیش از ۲۰ سال نداشت راهی کشور آلمان شد.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان